خستگی، همیشه به کوه کندن نیست! خستگی گاهی همین حسیست که بعد از هزار بار یک حرف را به کسی زدن، داری؛ وقتی نشنیده است؛ وقتی سوار شده است... "مهدیه لطیفی - خیال خام" +به قطاری که تو را میبرد، گفتم برگردد؟ گفتم نرود؟ گفتم...؟ چیزی نگفتم. به قطاری که تو را میبرد، گلایهای نیست؛ خودت سوار شدی! حالا هم شب از نیمه گذشته است، تا ایستگاه بعدی چند سال راه است؛ برف بر بیابان یکدست است و همکوپههایت چیزی از تو نمیفهمند! خستگی، همیشه به کوه کندن نیست! خستگی گاهی همین حسیست که بعد از هزار بار یک حرف را به کسی زدن، داری؛ وقتی نشنیده است؛ وقتی سوار شده است...