پاییز بود که شناختمت؛ اوایل، سن و سالدارتر از شناسنامهات میزدی. نزدیکیهای آبان جوان شدی! کودک بازیگوشِ چشمهایت هوای سلام داشت که، خالهبازی ما رسید به شصت سالگی...
مردن ترس دارد؟! نه. آدمها ترسشان از تنها شدن است، از غریب بودنِ بعدش. پیش آمده کسی را نشناحته دوست بداری؛ یا حس بدی داشته باشی از دیدنش؟ ترس آدمها هم از خودشان است؛ اینکه قرار است دوست داشتنی باشند، یا که دلآزار...