حقیقتِ تو، مکدر از قابیست که آفتاب را به سایه میراند
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۴۱ ق.ظ
آدمها بوی غریبگی دادند وقتی حرفهاشان از پشت عینکهای دودی به گوش رسید! نگاهی که قایم است، رنگ دوستی نمیدهد و باور کلام، به هزار آیه و تعبیر میسر نیست. مثل دستی که بیواسطه دست میدهد، گرم و صمیمی و محکم. نگاه هم، بیپیرایه خوشایندتر است. این بار سلامت را بیپرده آغاز کن. حقیقت، زیباتر از نقابیست که گزاف، بهایش دادهای... +ادامهی مطلب: ادعایی نیست، اما حرفهایی که اینجا گفته میشه، چه در قالب پست و چه در قالب پاسخی که من به دوستام میدم، دلانههای منه. اگه دوسش داشتی و واست خوشایند بوده کپی کن، اشکال نداره ولی انصاف داشته باش و به اسم خودت جا نزن. بدترش اینه که توی لینکای من بودی و هر از گاهی سر میزنم بهت، و از جانب تویی که یه روز، مخاطب بودی و خوانندهی وب من، خیلی دلآزاره دیدن این حرکت... یکم به هم احترام بذاریم بد نیست. همهی نویسندههای وبلاگی، مینویسن که خونده بشن که اگه خوشایند بوده قلمشون، منتشر بشه ولی به نام خودشون، با ذکر منبع یا حداقل حداقلش بینام و نشون نه اینکه تاریخ بزنی زیرش و اسمتو حک کنی تنگش... نمیدونم شاید عادی باشه این کارا، شاید اصن اهمیتی نداشته باشه ولی اینبار واقعن واسم گرون تموم شد چون برای چندمین باره که از طرف این شخص این کار داره تکرار میشه، اون هم متنهایی که برام طور دیگهای دوس داشتنیه... حتما به خودش هم خواهم گفت ولی عمومی هم نوشتم تا بگم برای منی که کمترینم چقدر حس بدی ایجاد کرد چه برسه به قَدَرهای نویسندگی. توی هر حرفهای ناخوشاینده این کار. یکم مراعات کنیم... ;)
۹۲/۰۸/۰۹