حاصل تفریقش خوب میشود :)
پنجشنبه, ۵ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۰۶ ب.ظ
انگار رسم است که تمام فصلها را دغدغهای باشد. پاییز؛ دل کندن از تعطیلات است و حرص خوردن از مشقهای ننوشتهی شبانه. زمستان؛ دی ماهش میشود همان لحظات ملکوتی! که از ترم بعد جبران میکنی. بهار؛ خردادش را همه میشناسند، چه نسل امتحانات ثلثی، چه بچههای آزمون نهایی و چه... خلاصه که آوازهای دارد این ماه. و تابستان؛ هیچکس کنکور تیر را از یاد نمیبرد، حتی اگر برگهایش ورقخوردهی خاطراتت باشد. +جَمعش ادامه است: نیمهی خالی را خوب کاویدیم. نوبتی هم که باشد، حرف میرسد به جاهای خوب. پاییز؛ خیلیها دوستش دارند. حتمن خواندهاید متنی را که میگوید: خرید که میروید، پالتویی با جیبهای بزرگ، به اندازهی دو دست بخرید. شاید همین پاییز عاشق شدید! اصلش هم همین است، پاییز یک جورهایی همه را یاد عاشقی میاندازد. "هوای دو نفره" هم مصداق بارزش. زمستان؛ شیطنت دارد این فصل! انگار همه از خودشان میزنند، از کُتی که بر شانهات مینهند بگیر تا شالگردنی که قسمت آدمبرفی میشود. حکایت مزهی بستنی در هوای سرد است که بیشتر میچسبد. دوست داشتن آدمها هم سرد نمیشود، بالا میزند! بهار؛ مؤخرهی اسفند که هیچ، فروردین و عیدیهای هفتسینش عالمیست. شعر هم شده: "بوی عیدی، بوی سیب..." اردیبهشت هم بهشت دنیویست. اهلش، گلابگیری کاشان را میدانند که چیست. و باز تابستان؛ من از مردادی مینویسم که برایم زیباست، که تب دوست داشتن را نسبت دادهام به آن. تابستان راز است؛ آیین مرسومی ندارد که حرفش را زنیم اما همه خاطراتی ازش دارند که دلیست.
۹۲/۱۰/۰۵