میراثِ مدفون
چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۳۷ ب.ظ
پلکهایم را بر هم میگذارم؛ من، نمیبینم. نگاهم خسته از نگاههای سرد است. گوشهایم را محکم میگیرم؛ من، نمیشنوم. حرفها زیادی تلخ است، و لبهایم را به هم میدوزم، من. لهجهی واژههایم درد است. +در مورد عنوان: به نظرم برای نسلی که جز در سکوت نوشتن و در بینامی خوانده شدن راهی برای تسکینشان نیست، احساسها خیلی درونیتر و خودیتر باشن..."مدفونشده در خویش"
۹۲/۱۱/۰۹