حالم؟ خــــــوب...!
سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۵۰ ب.ظ
بیهوا، هوایی شدم. +ادامهی مطلب: نمیدونم تو این چند سال زندگی، چند بار خواستم تغییر کنم و نشد. حسابش از دستم در رفته، دیگه یه جورایی شده جوک! خواستن توانستن است؟ من میگم نیست. مهم فقط خواستن نیست، مهم تلاش کردنه، حرکت کردن، جریان داشتن و راکد نبودن. من همیشه خواستم، و همیشه آگاهانه و عامدانه تلاش نکردم! فقط خواستم... این جمله که " اینبار دیگه فرق داره " از اساس غلطه، چون همین جمله یعنی سر خودتو شیره مالیدن، گول زدن. اتفاقا معنیش اینه که این بارم هیچ فرقی نداره و تو تکرار مکرر گذشته خواهی بود! خستهام، بیشتر از اونچه که فکرشو میکردمم خستهام. هنوزم میشه ادامه داد، میشه ساخت، ندید گرفت و پیش رفت اما یه روزی یه جایی وسط راه، این منِ خسته دیگه کم میاره و اون وقت، هیچ ادامهای در کار نیست چون بریده، دیگه نمیکشه، نمیتونه. نمیخوام اون روز برسه پس یه جایی همین نزدیکیا باید وایسم و عقبگرد که نه، اما پشت سرمو دید بزنم که چی شد، الان چی کارهام، قراره چی بشه... نتیجهی این بازی که نمیدونم چندچنده رو باید بفهمم. اون وقت میشه دوباره راه رفت؛ راحتتر.. سبکتر.. محکمتر..
۹۲/۱۱/۲۲