زخم شعر
دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۵۹ ب.ظ
بگویی، میروم! زخمم زدی اما نترس از من، که شاعر شعر خواهد گفت اما شر نخواهد کرد... "مهدی فرجی - خیال خام" +ادامهی شعر: زنی که عقل دارد عشق را باور نخواهد کرد، که زن با شاعر دیوانه عمرن سر نخواهد کرد. مبادا بشنود یک تار مویش ذلهام کرده، که دیگر پیش چشمم روسری بر سر نخواهد کرد. خرابم کرد چشم گربهیی وحشی و میدانم، عرقریز سگی حال مرا بهتر نخواهد کرد. نکن... مستم نکن من قاصد دردآور عشقم، که شاعر چون لبی تر کرد، چشمی تر نخواهد کرد. جنون شعر من را نسلهای بعد میفهمند، که فرزند تو جز من جزوهیی از بر نخواهد کرد. برای دخترت تعریف خواهی کرد: من بودم، دلیل شور "مهدی" در غزل... باور نخواهد کرد. بگویی، میروم زخمم زدی اما نترس از من، که شاعر شعر خواهد گفت اما شر نخواهد کرد. از مجموعه "قرار نشد"
۹۲/۱۲/۰۵