03
شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۱ ق.ظ
فردا شنبه است، یک روز جادویی! از آنهایی که هفتهها و ماهها و سالها منتظرش بودم تا شروع کنم کارهایم را، که از شنبه دیگر همهچیز فرق خواهد کرد، که از این شنبه دیگر من بمیرم و تو بمیری نداریم! آدم که به خودش تنهایی قول میدهد خیالش راحت است که هر وقت خواستم میزنم زیر همهچیز و کسی هم بویی نمیبرد و میشود همچنان لبخندِ فاتحانهای به غیر تحویل داد. خب اینبار میخواهم خودم را مقید کنم کمی، مثلن اینجا در حضور همه (اوف دستا شُله) بگویم که از فردا یا همان شنبهی معروف خودمان میخواهم بچسبم به کارهایم، اصلا هم شوخی بردار نیست وگرنه باید قید این ترم را خیلی شیک بزنم و سماق بمکم! برنامههای جانبی هم که جای خود، بنده یا کاری را شروع نمیکنم و روزها و شبهای متمادی پا روی پا میاندازم و حظ میکنم از فراغت به زور ایجاد کرده برای خودم (درستترش همان بیخیالی طی کردن است از نوع شدید) یا اینکه یکهو خودم را غرق میکنم توی وظایفم و خفه میشوم آن زیر میرها. خلاصه که شاهد باشید... +بعد نوشت: اینکه همین حالایش هم فردا محسوب میشود و شنبه است را بخشاینده باشید، به حساب آغاز روز کاری بگذارید قول و قرارهایم را ;)
۹۳/۰۹/۲۲