09
چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۳ ب.ظ
همهی درختها را زن آفریدند! موهایشان را رنگ میکنند. درختها را میگویم. مثلا اول پاییز طلایی مُد میشود. بعد کمکم دلشان را میزند، نارنجیاش میکنند. یا حتی قرمز. خودم دیدم که درختهای خیابانِ بغلی، نصفشبها موهای همدیگر را رنگ میگذارند. پیشبند هم نمیبندند، صبحها میشود تارهای رنگیِ افتاده بر کف خیابان را دید. چندتاییشان اما حوصله ندارند، میگویند این کارها برای دلِ جوانترهاست. از اینکه موهایشان بریزد ناراحت نمیشوند و کلی هم ذوق دارند انگار. که وقتی باران میبارد راحتتر شسته میشوند و آبی هم زیر پوستشان میرود. امروز فهمیدم درختها موقع بوسیدن پاییز برای خداحافظی، موهایشان را با نمره 10 میزنند. این یک رسم است و خب همهمان میدانیم که همیشه یک عدهای دلشان نمیخواهد پیرو رسم و رسوم باشند و راه خودشان را دارند برای هر چیز، مثل سرو یا بیدِ جوانی که میشناسمش. من فکر میکنم رسم خوبی باشد ولی. میدانید، آدم وقتی دلتنگِ رفتنِ کسی باشد، باید برود موهایش را کوتاه کند. موهای یک زن، ارتباط مستقیمی با حالِ روحیاش دارد، وقتهایی که خسته میشود یا دلش میگیرد، موهایش هم افسرده میشوند و درد میگیرند و یکی از خوبترین راهها برای خندیدن دوبارهی موهایش این است که زودی برود و موهایش را یک مدلی که دوست دارد کوتاه کند. مثلا به خانومِ آرایشگر بگوید میخواهم حجم موهایم کمتر شود و خرد شود تکههایش، بعد که آرایشگر پرسید چقدر کوتاهتر؟ بگویی اینقدر، و فاصلهی انگشت اشاره تا شستت را نشانش دهی.
۹۳/۰۹/۲۶