12 :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

12

جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۷ ب.ظ
من و تو، زخم‌های مشترک داریم. من و تو، حرف‌هایمان دوتا شده است. دردها گلو دریده شدند؛ من و تو، دردمان دوتا شده است. دوست داشتن را بلد شده‌ایم؟ نمره‌ی خوشبختیمان چند است؟ کارنامه‌ی زمستانِ قبل از این، من و تو، اشک‌هایمان چند است؟ من و تو، غرق خنده بوده‌ایم انگار. آدمِ زیرِ پوستمان رنجور. ساکت و سرد و بی‌صدا شده‌ایم، آدمِ زیرِ پوستمان مغرور. من و تو، حرفِ امروز و فردا نیست. من و تو، سال‌هاست که می‌لنگد. پای بد شدن‌هایمان ماندیم. من و تو، تاوانمان مرگ است. من و تو، خوب بوده‌ایم انگار. در گذشته‌های دورِ قبل از این. صبحگاهی شکنجه‌مان کردند؛ من و تو، هم‌قدم‌های بس غمگین. حرف‌هایمان به گُل ننشست. بوسه‌هایمان به لب خشکید. من و تو، دردِ بی‌امان شده‌ایم. من و تو، سرد و بی‌صدا، سرریز. جیغِ حرف‌ها را که شنید؟ زجه‌ی مرگِ دل را که؟ جای ناخن به روی صورت‌هاست؛ چه کسی دانست که برای چه؟ ختم‌مان را سیاه پوشیدند، عزیز بودیم! گریه هم کردند. من و تو، مرگمان پیشترها بود؛ مردُم اما چه بد گُنه کردند. من و تو، زخم مشترک داریم. من و تو، حرف‌هامان یکی شده است. باورِ کوریِ آدم‌ها؛ من و تو، دردمان یکی شده است.

۹۳/۰۹/۲۸
آدرینا