رنگینخیال
شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۲۰ ب.ظ
باران که میبارد، تمامِ من، خیسخوردهی خیالیست که نامش را در خلوتهای شبانهام، رنگینکمانِ دل نهادهام. من سرد بودم، یک خاکستریِ خاموش. آمدنت گرمم کرد، رنگم کرد. سبز شدم، کَمکَمَک صورتی و حالا با یک نارنجیِ جیغ، قربانصدقهات میروم. با تو، از سر گرفتم تمامِ آخرِ خطهای نقطهخورده را. بودنت، مطلعِ واژههایم شد و من چه غزلگونه میسُرایمت این روزها. پ.ن: تقدیم به همنفسِ لحظههایم، که عادتِ چای تلخ خوردن را بر من حرام کرده عسلِ نگاهش. (سعیده)
۹۱/۱۰/۱۶