یه شب بارونی
پنجشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۶ ب.ظ
+ فکر نکنم تا حالا کلاسی رو پیچونده باشم!
- منم :|
+ یادم اومد، یه بـــــار طراحیفنی رو نرفتیم، به جاش رفتیم بیرون ناهار :دی ولی اونقدری تردید نداشتم که الان دارم!!
- منـــــم. یه نیمساعت از ورزشمون میخوایم بزنیم، عذاب وجدان گرفتیم :دی
.
.
(چند دقیقه بعد)
+ جییییییییییییییییییییییییییییغ
- اووووووووووووووووووووووووووه
+ عاششششششقتم، واااااااااااااای...
(سکانس پایانی: ما تو ماشین آهنگ گوش میدیم و باهاش میخونیم)
۹۴/۰۹/۱۲