هر قدر که من دلهره دارم تو صبوری...
پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۲۱ ب.ظ
هرقدر که من دلهره دارم تو صبوری، من ماهی آزادم و تو تنگ بلوری. مانند صدا آنطرف گوشی تلفن، معلومی و پنهانی، نزدیکی و دوری. آه اِی خزر ریخته بر گونهی دنیا! اشکی، که به لبهای زمین تلخی و شوری. بر شیشهی تنهایی من ریزش باران، چون خوردن انگشت اشاره است به گوری. مغرور به هرگز نرسیدن به توام، ماه! وقتی که تو را داشته باشم چه غروری؟! "آرش فرزامصفت"
۹۴/۰۹/۱۹