فصل بیبرگی
سه شنبه, ۸ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۰۶ ب.ظ
آدم باید به یک جامعهی پویا تعلق داشته باشد. جامعهی دانشگاهی، جامعهی هنری، جامعهی درآمدزایی... جامعهی فارغالتحصیلی؛ یک جامعهی راکد است. انگار به فصلِ بیبرگی رسیده باشی...! وقتهایی که بین جمعیتِ همیشه عجول خیابانها قدم میزنم، همهاش خیال میکنم به هیچ دسته و گروهی تعلق ندارم دیگر. دیگر دلهرهی پروژههایم را ندارم، خستگی از صبح تا شب سر کلاس بودن را. حتی گاهی دلم برای حرص خوردن از دست استادها و بیبرنامگی گروهمان نیز تنگ میشود! اینجور وقتهاست که با خودم میگویم باید به روزهای خوش زندگی برگردم، و تند تند برنامهی درسی میچینم برای خودم که باز هم عضوی از جامعهی دانشگاهی شوم. اما میدانی دل جان؟! خستهام.
۹۴/۱۰/۰۸