او دخترم بود...
سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۲۷ ق.ظ
تنش گرم بود و صدای نفسهای خوشش را میشنیدم، خوابیده بود و من در آغوش داشتمش؛ دختربچهای آرام و شیرین با چشمهایی به رنگ عسل که بارها صدایش زدم اما، خاطرم نیست نامش. رُوآن یا شاید رایا... *روآن: زیباییِ خیرهکننده - *رایا: کسی که خداوند به او متوجه است. سهشنبههای دوست داشتنیام :)
۹۴/۱۰/۱۵