بچهها بازتاب والدینشان هستند
شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۷ ق.ظ
گاهی آدم حرفها و استدلالهایی از دیگران میشنود که دهانش باز میماند از حیرت. میخواهی حرف بزنی و بگویی که نه، اینطور نیست، این قضاوت ناعادلانه درست نیست اما مثل یک ماهی دور افتاده از آب، فقط دهانت را باز و بسته میکنی و هیچ کلمهای نمییابی برای گفتن. آخرش هم سرت را زیر آب میکنی و میخزی به اعماق دریا و میگویی بیخیال، یک روز خودشان میفهمند لابد.
میخواهید بدانید داستان چیست؟
مکالمهی دو زن را میشنیدم؛ مادری که از دیدار فرزند خارج رفتهاش بازگشته بود و داشت به زن دیگری شرح ماوقع میداد. بعد رسید به این جملهها که "بهش گفتم اصلا ایرانی فکر نکن مامان جان...! دختران ایرانی آنقدر وابستهی مادر و خانوادهشان هستند که ناتواناند!" من حدس زدم فرزند او پسر باشد، چون مدام از تشویق بچهاش برای پیوند خوردن با فرهنگ آنور آبیها میگفت و کمی به دور از ذهن است که خانوادهای دخترشان را چنین ترغیب کنند برای غربی شدن، چرا که دختر باید متین و موقر باشد و آخرش هم به زعم این بانو بشود ناتوان و پسر باید رها از بند تفکرات سنتی و عرفِ دست و پا گیر این جامعه، بزند به دل فرهنگ غرب.
بعد من هی دهانم باز و بسته شد و لال ماندم ازین منطق و دیدگاه و فکر کردم کاش با این چیزهایی که به خورد بچههایشان میدهند، عاقبتشان خیر باشد...
قبول دارم که دختران و پسران ما زیادی وابستهاند به خانوادههایشان و یاد نگرفتهاند مستقل و محکم و متکی به خود باشند. اما تربیت که امری ذاتی نیست که اینطور انگشت اتهام را به سوی نسل جوان نشانه میگیرند. وقتی بیشتر زوجها بعد از سه-چهار سال به جدایی عاطفی دچار میشوند و بچهها تنها ریسمان نگهدارندهی زندگی هستند، وقتی پدرها و مادرها زندگیشان را صرف فرزندشان میکنند و از خودشان و همسرشان و ظلمی که با این محبتهای افراطی به بچههایشان میکنند غافلاند، وقتی جامعه آنقدر امن و باثبات نیست که به جوان 18 ساله چه دختر چه پسر اجازهی سفر و تجربههای دور از خانوده داده شود خب معلوم است که بچهها متکی به والدینشان هستند. معلوم است که پدران و مادران آینده با داشتن زندگی مثلا جدا و مستقلشان باز هم با هر مشکل ریز و درشتی دست به دامن خانوادهشان شده و راه حل جویا میشوند. چون بلد نیستیم درست تصمیم بگیریم، چون شجاعت انتخاب کردن و پذیرفتن عواقبش را نداریم، چون همیشه یک نفر را داشتهایم که مسئولیت همه چیز را به دوش او گذاشته و خودمان را خلاص کردیم از مشکلات. پس پیش از اینکه ما ناتوان باشیم در ادارهی زندگیمان، شما ناتوان بودید در تربیت ما.
۹۴/۱۱/۱۰