مختومه شد.
سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۰۱ ب.ظ
دوست داشتنت؟ ممکن نیست... حالا میدانم پیش آمدنهای تو را، به پای فرارهایم نوشتهاند. سخت گذشت، تلخ گذشت، اصلا بگذار راحتت کنم؛ جان دادهام به پای این واژهها. که دلم شکست و ننوشتم. که فریاد شدم و آه برآوردم. نیستی و مقدسات را شکر! اما فهمیدهام آموزگارِ بعد از اینم بودهای و شاگرد دَرروِ کلاس بودهام که باید میآموختیام سادهبینیهایم را کنار بگذارم و مرد روزهای سختم باشم. مغرورم! و چقدر سختم است گفتن یک از تو ممنونم... آخر میدانی؟ سپاس گفتن به اویی که ویرانت کرده است درد دارد. اما تا نپذیرم تو را، باز قد علم میکنی و سبز میشوی بر سر روزهایم، که خدا نکند. پس ممنونم، این را بدان و دستکش از خیالاتم...
۹۴/۱۲/۱۸