پوچیهای عاشقانه!
سه شنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۰۸ ق.ظ
آسمانِ شب را شکافتن، و دلِ ماه را دریدن... خشونتِ واژهها، فدای عاشقانگیهاشان. همین توی همیشه عاشق، مگر تعصبِ مردانهات را پشتِ فریادها هوار نمیکِشی؟ نبضِ شقیقهات میزند و از التهاب، به نفسنفس میافتی... اما دوستم داری که حرفهای آرامت را فریاد میکنی، دوستم داری که نابلدانه عاشقی میکنی. و دوستت دارم که حساسیتهای مردانهات، گیر میشود به زندگی. تظاهرِ دوستداشتنمان بینظیر است، تو سکوت میدَری به منطقِ عشق، من عتاب میکنم به باورِ عاشقی... پ.ن: متاثر از آنچه خواندهام :)
۹۲/۰۳/۲۸