باز برگی افتاد، بر زمین سرد؛ نقش بست بر زمین، لباسی زرد. +اولین شعری که توی 10 سالگی با موضوع پاییز نوشتم :) +بعد نوشت: خیابونای شهر امروز، اولین بارون پاییز رو لمس کردن و چقدر حس خوبی بود که منم جزیی از خیابون و بارون بودم :)
عادت کردهایم! آنقدر که یادمان رفته است شب، مثل سیاهی موهایمان ناگهان میپرد و یک روز آنقدر صبح میشود که برای بیدار شدن، دیر است... "لیلا کردبچه - خیال خام"