سینوس ذهنی :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

۳۵۸ مطلب با موضوع «سینوس ذهنی» ثبت شده است

من از دردهایم فریاد نمی‌کشم. بگذار به آرامی، تمامِ مرا فرا گیرند. درد؛ حسی‌ست از بودن، یادم می‌آورد که این‌ها خواب نیست. تمام این روزها را زیسته‌ام. +ادامه‌ی مطلب: نوشتن، راحت‌تر از حرف زدن‌های رو در روست. کمی درد و دل کنیم؟ از یک جایی به بعد بلند گریه کردن را بلد نشدم! یادم رفت. از یک جایی به بعد، حرف زدن از احساساتم سخت شد، اینکه بگویم "دوستت دارم". از یک جایی به بعد، نگاه‌ها رنگ گرفت. مهم شد انگار، و من، خودم را ندیدم، کم دیدم. از یک جایی به بعد، فهمیدنم سخت شد. لجباز بودم، هنوز هم این سرکشی در من هست. مغرور شدم؛ غرور چیز بدی نیست، گاهی تنها سرمایه‌ی یک نفر می‌شود که می‌خواهد هنوز هم آدمیت را پاس بدارد. خودم را دستِ کم گرفتم، باختم. و امروز بیشتر از همیشه، حس آدمی که اشتباهی مرتکب شده را به دوش می‌کشم. زمان چیز ارزشمندی‌ست؛ قدر روزها را ندانستم و حالا، همین امروزی که زیاد هم نمی‌گذرد ازش، پشیمانی زیر پوستم دویده است و خوره شده به جانم. خراب کردم، بد هم خراب کردم...

۹۳/۰۵/۰۲ | ۲۰:۱۰
آدرینا
سال‌ها پیش از این، چشمه‌ها، شاهدانی بودند بر عشقی که در دل‌ها می‌جوشید. و امروز، آب‌سردکنی که در سالنی برهوت، تنها مانده‌ست، بهانه‌ای می‌شود برای دوباره دیدن. +آخرین‌بار بود...؟!

۹۳/۰۵/۰۲ | ۱۹:۲۰
آدرینا
تبر به دست گیله‌مردی‌ست؛ که سال‌ها به جنگلش عشق ورزید... فردا صحنه‌ای ازین درام را بر کاغذی می‌نویسند. گویی قلبی، در خون خود تپیده است.

۹۳/۰۴/۲۲ | ۲۱:۲۲
آدرینا
یک روز؛ از همان‌هایی که پر از اتفاق‌های تصادفی‌ست، روبروی هم قرار می‌گیریم. و من، با خودم خواهم گفت: یکبار برای همیشه... سلام.

۹۳/۰۴/۱۹ | ۲۱:۱۸
آدرینا
چقدر ناخودآگاه شده، این تناقض‌های خودآگاه...!

۹۳/۰۴/۱۹ | ۲۱:۰۷
آدرینا
دوست داشتن هم حوصله می‌خواهد. این روزها؛ چه خـــوب، تمرین بد بودن می‌کنم!

۹۳/۰۴/۱۹ | ۲۱:۰۴
آدرینا
یک وقت‌هایی حجم دلتنگی‌ها و بدخلقی‌ها آنقدر زیاد است، که مثل یک مسئله‌ی ریاضی لاینحل، دوست داری دفترت را پرت کنی و از زیر بار فرمول‌ها، شانه خالی کنی. زندگی‌ست دیگر...! گاهی فرار کردن از دلخوری‌ها، راحت‌تر است. اما بیا قرار من و تو این باشد؛ که وقتی دلگیر شدیم و زخمی، به جای دوری کردن و رفتن، بایستیم. بیا پای دردهایمان بایستیم و حرف داشته باشیم برای گفتن. مسئله‌هایی هست که جواب آخرش فقط بیست‌وپنج صدم دارد؛ نمره‌ی اصلی، برای راه حل است. می‌شود با یک من + تو، نمره‌ی بهتری ازین درس گرفت.

۹۳/۰۴/۱۹ | ۲۰:۵۹
آدرینا
من به موهبت‌های زندگی امیدوارم :) +داشتنِ آدم‌هایی که روحشان؛ از نسل فرشته‌هاست، خوشبختی‌ست...

۹۳/۰۴/۱۳ | ۲۱:۱۱
آدرینا
گاهی آدم‌ها بیشتر از عمرشان زندگی می‌کنند... پیر می‌شوند! بهار آینده، شصت‌وپنجمین شمع را فوت خواهم کرد...!

۹۳/۰۴/۱۰ | ۱۷:۲۲
آدرینا
پستچی در زد! کسی نبود انگار... آهی کشید؛ کاش یکبار هم که شده معجزه‌ای می‌شد، کسی درب خانه‌اش را باز می‌کرد و او، به خود نامه‌ای می‌داد...

۹۳/۰۴/۰۷ | ۰۱:۰۶
آدرینا