نقل قول :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

۱۱۵ مطلب با موضوع «نقل قول» ثبت شده است

از زندگی از این همه تکرار خسته‌ام، از های و هوی کوچه و بازار خسته‌ام. دلگیرم از ستاره و از ماه و آسمان، از هرچه و هرآنکه و هر کار خسته‌ام. دل‌خسته سوی خانه، تن خسته می‌کشم، وایا از این حصار دل‌آزار خسته‌ام. بیزارم از خموشی تقویم روی میز، از دنگ‌دنگ ساعت دیوار خسته‌ام. از او که گفت: یار تو هستم ولی نبود، از خود که زخم خورده‌ام از یار خسته‌ام. با خویش در ستیزم و از دوست در گریز، از حال من مپرس که بسیار خسته‌ام. "استاد بهمنی" +ادامه‌ی مطلب: من این روزها را، بیش از زیادی، خسته‌ام. +شاید که پنهانش کنم، اما تو را پوشیده نیست... (سینوس ذهنی)

۹۲/۰۹/۲۴ | ۲۱:۳۸
آدرینا
دیگر ساعتی بر دستِ من نخواهی دید! مِن‌بعد، عبورِ ریزِ عقربه‌ها را مرور نخواهم کرد! وقتی قراری ما بینِ نگاهِ من و بی‌اعتناییِ نگاهِ تو نیست، ساعت به چه کارِ من می‌آید؟ می‌خواهم به سرعتِ پروانه‌ها پیر شوم! مثلِ همین گلِ سرخِ لیوان‌نشین، که پیش از پریروز شدنِ امروز، می‌پژمرد! دوست دارم که یک شبه شصت سال را سپری کنم، بعد بیایم و با عصایی در دست، کنار خیابانی شلوغ منتظرت شوم، تا تو بیایی، مرا نشناسی، ولی دستم را بگیری و از ازدحامِ خیابان عبورم دهی! حالا می‌روم که بخوابم! خدا را چه دیده‌ای! شاید فردا به هیئت پیرمردی برخواستم! تو هم از فردا، دستِ تمام پیرمردانِ وامانده در کنارِ خیابان را بگیر! دلواپس نباش! آشنایی نخواهم داد! قول می‌دهم آنقدر پیر شده باشم، که از نگاه کردن به چشم‌هایم نیز، مرا نشناسی! شب بخیر! "یغما گلرویی - خیال خام"

۹۲/۰۸/۳۰ | ۱۲:۲۴
آدرینا
به ارتفاع ابدیت، دوستت می‌دارم! حتی اگر به رسم پرهیزکاری‌های صوفیانه، از لذت گفتنش، امتناع کنم... "مصطفی مستور - خیال خام"

۹۲/۰۸/۱۵ | ۱۵:۵۰
آدرینا
گاهی چتر را باید دست باران داد، روی سر خودش بگیرد و ما، جایش بباریم... "رضا کاظمی - خیال خام"  +چه سودی‌ست سقفی را که دلگیرت کند؟ خواه بام خانه‌ات، خواه چتری سیاه. آسمان آنقدر بی‌کرانه هست که دلتنگی‌های آدم را آغوش باشد. پس بی‌پروایی نیست گاهی چتر را دست باران دادن و زیر نگاه‌های خیره‌ی شهر، سیر باریدن... "سینوس ذهنی"

۹۲/۰۸/۱۲ | ۱۲:۳۳
آدرینا
این فنجان قهوه هم تمام می‌شود و از این کافه هم خواهیم رفت! و من هنوز به حرف‌هایی فکر می‌کنم که برای نگفتن داریم... "میلاد تهرانی - خیال خام"  پ.ن: حسش به "من از یک دنیا حرف، ساکتم!" نزدیکه :)

۹۲/۰۸/۱۰ | ۲۱:۲۲
آدرینا
هیچ‌کس بی‌تجربه نیست دوست داشته شدن را... مهم عشق ورزیدن و دوست داشتن دیگری‌ست که این روزها زیادی نابلدیم. عاشقی‌هامان رهایی نیست، اسارتی از خودخواهی‌ست. کاش برهانیم خود را ازین بندهای گریبان‌گیر و دمی آسوده، بی‌آلایش، طعم عشق را بچشیم. بی‌هیچ قیاسی از بایدها... +ادامه‌ی مطلب: "شعر هم اگر نگویم، مرا که هیچ گلی همنامم نیست و هیچ خیابانی به نامم، چگونه به یاد خواهی آورد؟! - مژگان عباسلو"  "تا به حال کسی را به اندازه‌ای دوست داشته‌ای که نخواهی خوابش را بیاشوبی با صدای نفس؟! - عباس معروفی"

۹۲/۰۸/۰۴ | ۰۰:۰۳
آدرینا
+من از نهایت درد به بی‌حسی رسیده‌ام...!
+بر من مگریید! این تن، پر از حسرت‌های شیرین بود...  پ.ن: واژه‌هایی که دورادور، چه نزدیک‌اند. نقل قولی‌ست از دلانه‌هایی که دوست داشتنی‌اند بر من :)

۹۲/۰۷/۲۱ | ۲۳:۳۱
آدرینا
دلم گرفته، دلم عجیب گرفته است و هیچ‌چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی‌رهاند. همیشه فاصله‌ای هست، و عشق، صدای فاصله‌هاست. صدای فاصله‌هایی که غرق ابهام‌اند. دلم عجیب گرفته است، خیال خواب ندارد. کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش و بی‌خیال نشستن؟! چه خوب یادم هست، عبارتی: "وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت". در این کشاکش رنگین، کسی چه می‌داند که سنگ عزلت من در کدام نقطه‌ی فصل است. که من دچار گرمی گفتارم، ولی مکالمه یک روز محو خواهد شد. هزار سال گذشت. عبور باید کرد. من از کنار تغزل عبور می‌کردم. خیال می‌کردیم بدون حاشیه هستیم، خیال می‌کردیم... صدای چیدن یک خوشه را به گوش شنیدیم و در کدام زمین بود که روی هیچ نشستیم؟ +گزیده‌ای از شعر سهراب سپهری. متن کامل این شعر: رسیدن بی‌خیالی

۹۲/۰۷/۰۸ | ۲۰:۵۸
آدرینا
وقتی جوون بودم دوس داشتم هر کسِ دیگه‌ای باشم به جز خودم. دکتر برنارد گفت اگه توی یه جزیره تنها بودم، مجبور می‌شدم به همنشینی با خودم عادت کنم. گفت باید با خودم کنار بیام، با تمامِ عیب و نقص‌ها. ما خودمون عیب و نقص‌ها رو انتخاب نمی‌کنیم، اونا بخشی از وجودِ ما هستن و باید باهاشون کنار بیایم.  پ.ن: فیلم Mary And Max - 2009

۹۲/۰۶/۱۸ | ۲۰:۰۷
آدرینا
"بهتر است عاشق نباشی تا اینکه عشقی داشته باشی و آن را از دست بدهی" سطری از کتاب Die for me نوشته‌ی Amy Plum

۹۲/۰۵/۳۱ | ۲۳:۵۳
آدرینا