آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی
سخته جلوی تکرار شدنِ خودت رو بگیری، و سخت‌تر از اون؛ خودت باشی و تکراری نشی...! کلی حرف دارم اما، بیشتر از همیشه معتقدم: ذهن‌های وراج، دهان‌های بسته‌ای دارند...!

۹۴/۰۹/۱۶ | ۱۹:۱۴
آدرینا
تقویم را کوک می‌کنم! و سه‌شنبه‌ای از فردا‌ها لبخند می‌زند :)  روزی به وقتِ ۸ صبح؛ با چمدانی در دست، راهی می‌شوم... مرا به انتظار باش، راهِ من.

۹۴/۰۹/۱۶ | ۱۳:۴۲
آدرینا
ما با خیال زنده‌ایم. به همین دل‌خوش‌کنک‌های ساده، به همین گریزهای کوچک خوشبختی. واقعیت‌‌ همان خط صاف تکراری همیشگی‌ست که فقط راه برگشت ندارد و با همین برگ برنده یک عمر مشغولمان می‌کند. اما خیال، پرواز است. ما با خیال جهان‌ را وسیع می‌کنیم. جهان را قابل تحمل می‌کنیم. لذتی که حرفش بود - پیمان هوشمندزاده - نشر چشمه - از وبلاگ خنده‌های صورتی

۹۴/۰۹/۱۵ | ۱۴:۲۳
آدرینا
سخن؛ التیامِ بغض‌های فرو خورده‌ست. و مرا به گفتار، عادت... +ذهن‌های وراج، دهان‌های بسته‌ای دارند...!

۹۴/۰۹/۱۵ | ۰۹:۳۶
آدرینا
زندگیمون مال خودمون نیست! از شکمِ مادر، تا لحظه‌ی مرگ به دیگران محدودیم. گذشته و آینده... و با هر بدی و هر خوبی، آینده‌مونو دوباره می‌سازیم. ... ایمان دارم که فقط یک در وجود داره؛ که وقتی بسته می‌شه، یک درِ دیگه باز می‌شه... اگه نمی‌تونم بهشت رو تصور کنم، ولی می‌تونم امیدِ کامل رو تصور کنم، و درِ پشتش رو... Cloud Atlas - 2012 film

۹۴/۰۹/۱۴ | ۱۷:۴۲
آدرینا
همه فکر می‌کنند شفقت، آدم‌ها را ضعیف می‌کند. در حالی که اینطور نیست؛ شفقت به شما روح و جانی دوباره می‌بخشد. در روزهایی که همگی گرفتار ترس‌های بیشماری هستیم، تنها شفقت می‌تواند نجات‌دهنده و امیدبخش باشد و ما را از دنیای تاریکِ ترس‌ها و خشم‌هایمان نجات دهد.

۹۴/۰۹/۱۳ | ۱۶:۵۴
آدرینا
معنای این همه سکوت چیست؟ من گم شده‌ام در تو؟ یا تو گم شدی در من؟ ای زمان...! شب در چشمان من است، به سیاهی چشم‌هایم نگاه کن... روز در چشمان من است، به سفیدی چشم‌هایم نگاه کن... شب و روز در چشمان من است، به چشم‌های من نگاه کن... پلک اگر فرو بندم، جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت... حسین پناهی

۹۴/۰۹/۱۳ | ۱۴:۱۱
آدرینا
حرف‌هایم به خوردِ هم رفتند، بوی تلخ سکوت می‌آید. واژه‌هایی که نیم‌سوز و جامانده، کاری از دستِ من باید... کاری از دست من باید، بربیاید دوباره این بارم. یک غزل یا ترانه‌ای بی‌وزن... قافیه‌ای ردیف شود کافی‌ست. روزهای سردِ بعد از این؛ بی‌سرودن، همیشه بارانی‌ست!

۹۴/۰۹/۱۳ | ۱۱:۱۸
آدرینا
"همه‌چی از یاد آدم می‌ره، مگه یادش! که همیشه یادشه..." حسین پناهی

۹۴/۰۹/۱۲ | ۱۸:۳۴
آدرینا
+ فکر نکنم تا حالا کلاسی رو پیچونده باشم! 
- منم :| 
+ یادم اومد، یه بـــــار طراحی‌فنی رو نرفتیم، به جاش رفتیم بیرون ناهار :دی ولی اونقدری تردید نداشتم که الان دارم!! 
- منـــــم. یه نیم‌ساعت از ورزشمون می‌خوایم بزنیم، عذاب وجدان گرفتیم :دی 
 (چند دقیقه بعد)  
+ جییییییییییییییییییییییییییییغ
- اووووووووووووووووووووووووووه
+ عاششششششقتم، واااااااااااااای...
(سکانس پایانی: ما تو ماشین آهنگ گوش می‌دیم و باهاش می‌خونیم)

۹۴/۰۹/۱۲ | ۱۵:۲۶
آدرینا