ممکن است گاهی دانستههایتان در پس غبار زمان محو شود و از یاد ببریدشان، اینجور وقتها یادآوریاش از طرف کسی میتواند خیلی خوشایند باشد. امروز با یکی از رفقای قدیمم حرف زدم، دوبار در یک روز! حرفهایی که در مکالمهی آخری به زبان آورد، حال خوشی داشت.
"ما حتی همکلاسیام نبودیم؛ فقط روزی نیم ساعت تو سرویس با هم بودیم و همین که این دوستی تا الان ادامه داشته خیلیه. باید کلی افتخار کنیم به خودمون..."
و این ادامه داشتن تا الان یعنی 9سال سابقه. میدانستم اما انگار فراموشم شده بود که ما حتی همکلاسی هم نبودیم، همرشته هم نبودیم، فقط دوسال هممسیر بودیم و بعد ما خانهمان را عوض کردیم اما رفاقت من و او برجای ماند. ماند و رسید به امروز که میشود بهش افتخار کرد و بین شمارههای ذخیره در گوشی به اسمی رسید که بودنش حال آدم را خوب میکند و پر است از انرژیهای خوبتر...