آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی
عقل در این نیست که جلوی احساست رو بگیری بلکه در اینه که همه چیز رو احساس کنی، هرطور که باشه. +اریک امانوئل اشمیت

۹۳/۱۰/۰۹ | ۰۰:۲۴
آدرینا
شب یلدا چند دقیقه‌ایش به حرف و حدیث در مورد جوانان و زندگی‌های مجردی گذشت. چون فلان دختر توی سریال گفته بود پس کی مدرکمو می‌گیرم برم یه خونه بگیرم راحت شم! امروز توی روزنامه هم مقاله‌ای با همین عنوان خواندم و فکر کردم مسئولین تازه دوزاریشان افتاده و همیشه وقتی کار از کار گذشت شروع می‌کنند به حرف زدن و رسانه‌ای کردن معضلات. خب، یادم هست وقتی که دوم راهنمایی بودم گفتم درسم که تمام شد می‌روم یک خانه می‌گیرم و تنهایی زندگی می‌کنم! و بعد وقتی فکرهای این سه چهار سال اخیرم را هم دوره کردم دیدم تمام موفقیت‌های ذهنی‌ام از همان تکی زندگی کردن شروع شده و شاخ و برگ گرفته است. و بعد فکر کردم من خیلی وقت است که از دست رفته‌ام انگار!

۹۳/۱۰/۰۸ | ۲۳:۵۶
آدرینا
تا نیمه چرا ای دوست؟ لاجرعه مرا سرکش... +محمدعلی بهمنی

۹۳/۱۰/۰۵ | ۰۰:۱۹
آدرینا
اینکه برای عوض کردن رنگِ لینک‌های وبلاگم بیشتر ذوق دارم تا کشیدن پروفیل درب و پنجره، تقصیر من است؟! حسودی‌ام می‌شود به این همه حوصله برای خواندن و نوشتن و گوش دادن و دیدن، و بعد آنقدر بی‌حس و حال بودن برای کارهای پروژه‌های دانشگاه! هنوز پای کسی در میان نیست، من به خودم غبطه می‌خورم که چرا وقت نمی‌گذارم؟؟؟ چرا باید اضطرابِ شب‌بیداری‌ها را به جان بخرم؟؟؟ چرا دارم خودم را توجیه می‌کنم که وقت برای یکی از طرح‌ها نخواهم داشت و ترم بعد دوباره می‌گیرمش و تازه با آن یکی استاد بیشترتر بلد خواهم شد؟! اعتراف تلخی‌ست که بگویم هنوز عوض نشده‌ام. تلخ‌تر است که بگویم می‌دانم دارم چیزهای مهمی را فدای علایقم می‌کنم و خیلی تلخ‌تر می‌شود اگر بگویم، فدا شده‌های این میان هم از علایق پررنگم بوده و هستند! (آدمِ تصور کردن هستید؟ دست در جیب و سر در گریبان آه می‌کشم...) بعد نوشت: ساعت سه بامداد است و موتورِ حسِ کار کردنم تازه گرم شده! اما افسوس که دیگر نمی‌شود ادامه داد... از مصائبِ هم‌اتاقی داشتن :( :|

۹۳/۱۰/۰۳ | ۱۹:۵۳
آدرینا
گلایه‌ام به من است! منی که گزاره‌ی بعیدِ دیروزها، رهایش نمی‌کند. منی که خیالِ فرداها، رهایش نمی‌کند. منی که خود را از هرچه قید و بند، رها می‌داند و این ادعا، رهایش نمی‌کند...

۹۳/۱۰/۰۲ | ۱۷:۱۵
آدرینا
قبل‌ترها زمستان بود و تیرِ چراغِ برق و پنجره‌ای که از بلندایش خیره می‌ماندم به ردِ پاها. کفش‌هایی که قواره‌شان را می‌شناختم و عرضِ شانه‌ی صاحبش چند اینچ است را، از بَر بودم. حالا مدتی‌ست که یک قاب، ذهنم را مشغول کرده. شاید هم تابلوی بزرگی‌ست، سیاه و سپید، که عکس کودکی بغض کرده را به آغوش دارد... روزی خواهمت یافت! و تو سوژه‌ی عکس‌هایت را خواهی دید که قد کشیده و بیرون‌زده از قابِ تصویر، کنارت ایستاده است و لب‌هایش را برچیده و به تصویرِ بغض‌دارش، نگاه می‌کند...

۹۳/۱۰/۰۲ | ۱۳:۲۶
آدرینا
برف؛ شادمانه غمگین است. وسوسه‌ی راه رفتن زیرِ دانه‌های سپید... فریبِ عجیبی‌ست! می‌خواهی و نمی‌شود، نمی‌شود و تلخ می‌شوی، تلخ می‌شوی و می‌خندی... و تو، شادمانه غمگینی...

۹۳/۱۰/۰۱ | ۱۹:۲۷
آدرینا
یلدای آدم‌ها همیشه اولِ دی نیست! هرکس شبی بی‌یار بنشیند، شبش یلداست... "مهدی فرجی - خیال خام"

۹۳/۱۰/۰۱ | ۱۳:۲۴
آدرینا
حقیقت و عدالت، املایشان ساده است. ادا کردنشان زیادی سخت...

۹۳/۰۹/۲۸ | ۱۷:۱۶
آدرینا
من و تو، زخم‌های مشترک داریم. من و تو، حرف‌هایمان دوتا شده است. دردها گلو دریده شدند؛ من و تو، دردمان دوتا شده است. دوست داشتن را بلد شده‌ایم؟ نمره‌ی خوشبختیمان چند است؟ کارنامه‌ی زمستانِ قبل از این، من و تو، اشک‌هایمان چند است؟ من و تو، غرق خنده بوده‌ایم انگار. آدمِ زیرِ پوستمان رنجور. ساکت و سرد و بی‌صدا شده‌ایم، آدمِ زیرِ پوستمان مغرور. من و تو، حرفِ امروز و فردا نیست. من و تو، سال‌هاست که می‌لنگد. پای بد شدن‌هایمان ماندیم. من و تو، تاوانمان مرگ است. من و تو، خوب بوده‌ایم انگار. در گذشته‌های دورِ قبل از این. صبحگاهی شکنجه‌مان کردند؛ من و تو، هم‌قدم‌های بس غمگین. حرف‌هایمان به گُل ننشست. بوسه‌هایمان به لب خشکید. من و تو، دردِ بی‌امان شده‌ایم. من و تو، سرد و بی‌صدا، سرریز. جیغِ حرف‌ها را که شنید؟ زجه‌ی مرگِ دل را که؟ جای ناخن به روی صورت‌هاست؛ چه کسی دانست که برای چه؟ ختم‌مان را سیاه پوشیدند، عزیز بودیم! گریه هم کردند. من و تو، مرگمان پیشترها بود؛ مردُم اما چه بد گُنه کردند. من و تو، زخم مشترک داریم. من و تو، حرف‌هامان یکی شده است. باورِ کوریِ آدم‌ها؛ من و تو، دردمان یکی شده است.

۹۳/۰۹/۲۸ | ۱۶:۰۷
آدرینا