لذت عشق در رسیدن نیست، راز پرواز در پریدن نیست. عشق گاهی ستارهای دور است، سیب سرخی برای چیدن نیست. با زبان نگاه صحبت کن، کار چشمت فقط که دیدن نیست! خانهی دوست را که گم کردیم، راه پیدا شدن دویدن نیست. این که میگویم از تو کم شدهام، اعتراف است، فلسفیدن نیست! چند روزی سکوت سهم من است، فرصت گفتن و شنیدن نیست. گفتنیها نگفته میمانند، وقت "من دوستت..." اکیدا نیست! اشک میریخت، مرد عاشق بود، عشق به پیرهن دریدن نیست! بعد تو هر چه ابر در من باد، سرنوشتم به جز چکیدن نیست! فصل پروانگی برای من آه، معنیاش جز قفس تنیدن نیست! یک نفر در من است بعد از تو، میخراشد مرا ولی من نیست! آه...! عشق و سقوط مثل هماند، آخر هیچ یک رسیدن نیست! فرهاد فریدزاده
۹۴/۰۹/۲۶ | ۱۷:۵۰