هوایی کویری به دل دارم؛ تبگرفته از آفتابِ مردادی و لرزکردهی بارانی که از ستاره میبارد. نسیم هم گر وزد، شنها برآشوبند... ماندهام سرگردان، میانِ سرابِ احساسی که هر نفس، رنگی به رُخ میزند و آخر دَم، سنگِ خاشاک را به سینه میکوبد...!
۹۲/۰۴/۰۷ | ۰۲:۴۰