دیدنی :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

۲۴ مطلب با موضوع «دیدنی» ثبت شده است

داغِ داغ... فکر کنم آخرین فیلمی‌ست که برای اسکار باید بنویسمش و لیست نامزد‌ها را تمام کرده‌ام تا به امروز. دیشب با یک فیلم عجیب و غریب روبرو شدم و شگفت‌زده برجای ماندم تا پاسی از شب. The Big Short فیلم بزرگی‌ست، حرف‌های بزرگی دارد، افشاگری‌های بزرگی دارد، روایت و بازی‌هایش هم چشم نوازند. دکتر مایکل بِری یکی از سرمایه‌گذاران مرتبط با وال‌استریت در تحقیقات خود متوجه آمار جالب توجهی می‌شود، قسط‌های عقب‌افتاده‌ی شهروندان و دیرکردهای پرداختی که به صورت صعودی سر به فلک می‌کشند، نشانه‌های دیگری همچون افزایش کاذب قیمت مسکن در حالی که ارزش واقعی‌شان رو به‌ کاهش است، دکتر بِری را مطمئن می‌کند که حبابی در بازار مسکن پدید آمده و به زودی شاهد سقوط اقتصاد آمریکا خواهد بود. از آنجایی که وی در انتخاب موارد سرمایه‌گذاری شرکت اختیار تام دارد به سراغ بانک‌ها رفته و به آن‌ها سوآپ‌های نزولی را پیشنهاد می‌دهد؛ شرط‌بندی علیه بازار مسکن به این ترتیب که در ازای تک‌تک وام‌های مسکن و اوراق قرضه‌ای که بانک‌ها به مردم فروخته‌اند در صورت سقوط بازار مسکن و عدم بازپرداخت وام، شرکت بِری 25 درصد از سود حاصله را از آن خود می‌کند و بانک‌ها فقط 1 درصد ازین معامله سهم می‌برند. و تا نتیجه دادن این شرط، بِری متعهد می‌شود ماهیانه به بانک قسط‌ پرداخت کند. در سال 2007 هیچ‌کس متصور این اتفاق یعنی سقوط بازار مسکن نبود بنابراین بانک‌ها با کمال میل وارد این معامله‌ی به ظاهر سودآور برای خودشان شدند اما در سال 2008 ورق برگشت. فسادهای مالی بانک‌ها و شرکت‌های رتبه‌دهی به وام‌های مسکن برای عده‌ای رو می‌شود، بازار شکست می‌خورد و سوآپ نزولی به یک معامله‌ی همه‌گیر تبدیل می‌شود. در پی سقوط اقتصاد سرمایه‌داری در جهان، تنها در آمریکا 8 میلیون نفر بیکار و 6 میلیون نفر بی‌خانمان می‌شوند.  
فیلم براساس یک واقعیت جهانی رقم می‌خورد، داستان را بیش از همیشه تعریف کردم چون همه‌مان در خبرها و زندگی روزمره‌مان تا همین حالا درگیر این فاجعه‌ی جهانی بوده و هستیم و هنوز کشورهایی مانند یونان و اسپانیا هستند که زیر بار وام‌های کلان بین‌المللی برای حل مشکلات اقتصادی‌شان کمرخمیده و فلج مانده‌اند. The Big Short را ببینید.

۹۴/۱۱/۲۳ | ۰۹:۴۰
آدرینا
کِیت مِیسر افسر پلیسی که درگیر پرونده‌های مواد مخدر بوده است بعد از ترفیع درجه به تیم اف.بی.آی دعوت می‌شود تا در دستگیری یکی از کارتل‌های مکزیک به نیرو‌های ویژه کمک کند. در همان ابتدا او متوجه پیچیدگی‌های پرونده و عملکرد نامتعارف همکارانش می‌شود و درصدد یافتن پاسخ سوالاتش برمی‌آید و این در حالی‌ست که با پیش رفتن عملیات او می‌فهمد ابهامات مسئله‌ی پیش رو و نقاط تاریک این ماجرا بیش از این‌هاست. 
پس از تماشای فیلم Sicario قطعا نفسی از سر آسودگی خواهید کشید چرا که دیگر ماجرای جدیدی در کار نیست! و خدا را شکر خواهید کرد که در مکزیک زندگی نمی‌کنید!

با یک کمدیِ داستانی طرف هستید که زندگی دختری از یک خانواده‌ی درهم‌ریخته را روایت می‌کند.  
فیلم Joy در مورد دختری با همین نام است که کودکیِ خود را رها کرده و سعی داشته خانوده‌اش را سرپا نگه دارد. اما لحظه‌ای در زندگی همه‌ی ما آدم‌ها فرا می‌رسد که از خودمان می‌پرسیم پس من چه؟ رویاهای من چه می‌شوند؟ و این‌جاست که جوی تصمیم می‌گیرد با رجوع به گذشته و استعدادهایی که نادیده‌شان گرفته برای خود کسب و کاری راه بیاندازد و با سختی‌های این کار روبرو شود تا در نهایت به عنوان رئیس خانواده و فردی محکم و قوی ظاهر گردد.

خبرنگاری از آن شغل‌هایی‌ست که خیلی‌ها دوست‌دار تجربه‌اش هستند و وقتی با فیلمی مثل Spotlight روبرو هستید از خودتان می‌پرسید چه ازین بهتر؟
گروهی چهار نفره که بخش خبری اِسپوت‌لایت به معنی نورافکن را در روزنامه‌ی گلوبِ بوستون اداره می‌کنند. سردربیر جدید خواهان تمرکز این گروه بر خبری است که مدتی‌ست جریان یافته و هیچ‌کس آن‌طور که باید بدان توجهی نشان نداده است؛ تجاوز یک کشیش به چند کودک... گروه خبری اسپوت‌لایت کار خود را شروع کرده و در کمال ناباوری با پیش‌روی بیشتر به اسامی دیگری دست می‌یابند و در نهایت آماری که عنوان می‌کند 6درصدِ کشیشان به بی‌اخلاقی‌های جنسی دچارند، 6درصدی که در جامعه‌ی آماری شهر بوستون 90 نفر از کشیشان کلیساها را در مظن اتهام قرار می‌دهد.  
این فیلم برپایه‌ی داستانی واقعی شکل گرفته و افشاگری‌هایی که طی سال‌های 2001 تا 2003 برضد سیستم کلیساها صورت گرفته است را به تصویر می‌کشد.  
یکی از دیالوگ‌های جالب توجه این فیلم حرف‌های قربانی‌ای است که در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته و اذعان می‌کند وقتی توسط یک کشیش مورد تجاوز قرار می‌گیرید بیش از این‌که آسیب جسمی شما را رنج دهد دچار یک خلا روحی شده و ایمان خود را از دست می‌دهید. دلیلی که نشان می‌دهد چرا بسیاری از آن کودکان دیگر بین ما نیستند و دست به خودکشی زده‌اند...  
و یا هنگامی که سرگروه خبری اسپوت‌لایت از همکارانش می‌پرسد چرا ما هیچ کاری نکرده‌ایم در حالی که بیست سال پیش لیستی از اسامی کشیشان فاسد به روزنامه ارجاع می‌شود و نتیجه‌اش تیتر خبری مختصری‌ست که آن روزها بدان می‌پردازد و این در حالی‌ست که همان مرد، سرگروه خبری اسپوت‌لایت کنونی نویسنده‌ی آن تیتر بوده است. و پاسخی که سردبیر جدید به گروهش می‌دهد: گاهی حقایق در میان لایه‌های تاریک گم می‌شوند و کسی متوجه اتفاقات در جریان اعماق نیست. حالا که همه‌ی ما فرصتی برای جبران یافته‌ایم باید کار خود را به نحوی شایسته به انجام برسانیم.

۹۴/۱۱/۱۸ | ۱۱:۲۹
آدرینا
یکی از خصوصیات فیلم‌های تارنتینو، تعدد شخصیت‌های داستانی‌اش است که برای من یک حُسن به حساب آمده و حاضرم سه ساعت و هفت دقیقه پای The Hateful Eight بنشینم! سیر روایی داستان این‌طور است که شما با یک جایزه‌بگیر (کسی که در ازای تحویل دادن مجرمان به قانون-زنده یا مرده- جایزه‌ی تعیین شده برای آن مجرم را دریافت می‌کند) طرف هستید که قصد دارد متهم‌اش را با دلیجانی به شهر رِد راک برساند و از بد حادثه، به خاطر بدی آب و هوا و طوفانی که در پیش است مجبور می‌شود با دو نفر دیگر همسفر شده و نهایتا در یک کافه اقامت کند. و این در حالی‌ست که مرد جایزه‌بگیر ترسِ تبانی دیگر مسافران برای فراری دادن متهم‌اش را به دل دارد.  
از آن فیلم‌های غیرقابل پیش‌بینی و خوش‌ساخت سینماست که به خوبی از پس شاخه‌های داستانی فیلم برآمده و یک به یک دست آدم‌های قصه را برایتان رو می‌کند.

۹۴/۱۱/۱۲ | ۲۰:۲۳
آدرینا
این فیلم پیش‌نیاز دارد! باید فیلم‌های راکی را دیده باشید تا برسید به Creed گرچه الزامی بر این‌کار نیست اما لذت تماشای این فیلم برای کسانی که دنیای راکی و تمرینات و مسابقاتش را می‌شناسند دوچندان است.  
پسر آپولو کرید تصمیم می‌گیرد راه پدرش را در پیش گرفته و وارد مسابقات حرفه‌ای بوکس شود و برای این‌کار به یک مربی احتیاج دارد و چه کسی بهتر از راکی بالبوا؛ حریف سابق پدرش و یکی از بهترین‌های زمان خود. سختی مسیری که پیش روی کرید جوان قرار دارد زمانی بیشتر نمود می‌یابد که همه او را در سایه‌ی نام پدرش می‌شناسند و مبارزه‌ی اصلی او شاید غلبه بر همین سایه باشد، او می‌خواهد به واسطه‌ی توانایی خودش شناخته شود نه فقط نامی که از پدرش به ارث برده‌ست و همین دست‌مایه‌ای برای رقباست تا وی را به مبارزه بطلبند.

۹۴/۱۱/۰۹ | ۲۰:۰۵
آدرینا
به عنوان کسی که زیاد از دنیای نرم‌افزار و پیچیدگی‌هایش سررشته ندارد، دیدن فیلم‌های این‌چنینی را دوست دارم؛ چرا که قدری آموزش و آگاهی هم چاشنی کار است. فیلم Steve Jobs همان‌طور که از نامش پیداست روایت زندگی بنیان‌گذار کمپانی اپل است. مردی که با ایده‌ها و نبوغش دنیا را متحول کرده و میراثی ماندگار از خود به جای گذاشته است. داستان فیلم دوره‌ای از زندگی جابز را پوشش می‌دهد که وی از کمپانی اپل کناره‌گیری کرده و شرکت نِکست را تاسیس می‌کند و در پی ارائه‌ی محصول‌های جدید و موفقیت‌های این شرکت، زمزمه‌هایی از همکاری دوباره‌ی جابز با گروه قبلی‌اش یعنی اپل به گوش می‌رسد. در کنار این موضوع شاهد روابط پدر و دختری هستیم که به نوعی سعی در انکار هم دارند اما در نهایت شجاعت و عشق است که پیروز می‌شود. وقتی طرفدار مایکل فاسبندر باشید و از بازی کیت وینسلت هم لذت ببرید، بیشتر بهتان می‌چسبد این فیلم :)

۹۴/۱۱/۰۹ | ۱۰:۳۳
آدرینا
دالتون ترومبو نویسنده‌ی هالیوودی در دهه‌ی 1940 به علت گرایش به حذب کمونیست از کار برکنار شده و در دادگاه محکوم شناخته می‌شود. او که تا پیش از این جزو نویسندگان موفق سینما بوده‌ست با توجه به ممنوعیت کاری که شاملش شده به دنبال راه جدیدی برای نوشتن و ارائه‌ی فیلم‌نامه‌هایش به کمپانی‌های فیلم‌سازی‌ست.  
فیلم Trumbo براساس واقعیت ساخته شده است و زندگی نویسنده‌ای را به تصویر می‌کشد که با تمام کارشکنی‌ها، از پای نمی‌نشیند و مصرانه در پی احقاق حق خود می‌باشد. مبارزه‌ی این مرد و تسلیم نشدنش در برابر ناعدالتی‌ها ستودنی‌ست.

۹۴/۱۱/۰۶ | ۲۱:۳۱
آدرینا
مهاجرت موضوعی‌ست که بارها بدان پرداخته شده و این‌بار فیلم Brooklyn روایت خود را ازین موضوع ارائه می‌کند. در دهه‌ی 1950 دختری ایرلندی به قصد یافتن شغل و داشتن زندگی بهتر راهی نیویورک می‌شود. طی روزهایی که سختیِ کار و تحملِ تنهایی و غربت، روح او را آزرده کرده با جوانی ایتالیایی آشنا می‌شود و آن مرد را امیدی جدید برای ادامه‌ی روزهایش می‌یابد. این در حالی‌ست که به‌خاطر موضوعی خانوادگی مجبور به بازگشت به وطن می‌شود، غافل از آن‌که این سفر غیرمنتظره موجب آشنایی او با مرد دیگری می‌شود که خواهان زندگی با دختر است.

۹۴/۱۱/۰۴ | ۱۴:۳۰
آدرینا
کم‌کم به یک آپارات واقعی تبدیل می‌شود اینجا اگر همین‌طور فیلم‌نوشت‌هایم را ادامه دهم. چه می‌شود کرد اما وقتی دیدنی‌های زیادی هنوز برجاست؟ 
این‌بار دو فیلم را یک‌جا معرفی می‌کنم.  
Carol داستان دختر جوانی‌ست (تِرِز) که در دهه‌ی بیست سالگی زندگی‌اش در یک فروشگاه بزرگ کار می‌کند و رویایی بیش از این‌ها از زندگی در سر دارد. او به طور اتفاقی با کارول آشنا می‌شود؛ زنی متفاوت از دیگران، کسی که ترز را به خود جذب می‌کند. کارول در آستانه‌ی جدایی از همسرش تصمیم می‌گیرد مدتی از شهر دور شود و به همین خاطر به ترز پیشنهاد همراهی‌اش را می‌دهد. فیلم در دهه‌های گذشته روایت می‌شود و به رابطه‌ی دو زن می‌پردازد که به هم علاقه‌مند شده‌اند و خواهان تجربه‌ی این عشق هستند.  
یکی از تجربه‌های خوب این فیلم جدای از داستان و بازی‌ها، موسیقی آن است قطعا. قطعه‌های زیبایی که روحی  دوچندان به سکانس‌ها می‌بخشد. 
 
فیلم بعدی Room نام دارد. قبل از خلاصه‌ی داستان این را بگویم که چندسال پیش خبری خواندم که بسیار تکان‌دهنده‌تر از داستان این فیلم بود و همین‌جا بگویم که احتمال دیدن یک فیلم بر اساس واقعیت را در نظر بگیرید گرچه اشاره‌ای به مستند بودن قصه نمی‌شود.  
برای لو ندادن اصل ماجرا این‌طور تعریفش می‌کنم: قصه در مورد مادر و پسری‌ست که در یک اتاق زندگی می‌کنند. پسرکی که در 5 سالگی یاد می‌گیرد دنیا چیزی بیش از دانسته‌های اوست. پسرکی که یاد می‌گیرد گرچه کوچک و کم سن و سال، اما می‌تواند قهرمان زندگی مادرش باشد و ناجی ِ زنی که گرفتار حوادث است.  
از آن دست فیلم‌هایی‌ست که باید اولش را کمی حوصله کنید تا ریتم کار دستتان بیاید و بعد شخصیت‌ها کم کم بنشینند به دلتان. بد نیست بدانید که گلدن گلوب، جایزه‌ی بهترین بازیگر فیلم‌های درام را به بازیگر این فیلم اهدا کرده است.  

۹۴/۱۰/۲۷ | ۲۰:۳۳
آدرینا
فیلم The Danish Girl روایت داستان زندگی آینار وِگنِر؛ نقاش و هنرمندی است که مبتلا به اختلالات دوجنسیتی‌ست و از کودکی تا بزرگسالی سعی در کنار آمدن با دختر درون خویش را داشته است تا این‌که (گِردا) همسرش با مدل قرار دادن وی برای نقاشی به بیرون خزیدن این دخترکِ در سایه مانده کمک می‌کند. در پی تناقضات درونی و بیرونی آینار و درد و رنج روحی که متحمل است وی تصمیم می‌گیرد ریسک جراحی تغییر جنسیت را بپذیرد تا به اصل خویش بازگردد. 

۹۴/۱۰/۲۵ | ۱۲:۱۰
آدرینا
فیلم سختی‌ست...! قصه‌ی تاجران پوست (اگر تاجر نامیدن درست باشد) که با سرخ‌پوستان بومی منطقه روبرو می‌شوند و باید راهی برای فرار و نجات خود بیابند. قصه‌ی مردی زخمی‌ست که برای گرفتن انتقام پسر کشته شده‌اش زنده می‌ماند و قاتل را دنبال می‌کند. قصه‌ی مردی‌ست که برای زنده ماندن و رسیدن به دستمزدش دروغ می‌گوید، خیانت می کند، جنایت می‌کند و تمام این فراز و نشیب‌ها بیش از هر چیز غریزه‌ی آدمی برای زندگی را به تصویر می‌کشد. زنده ماندن، اصلی که از گذشته تا کنون عامل بقای بشر بوده‌ست.  
فیلم The Revenant را که دیدم، جدا از داستانی که روایت کردمش، یک جورهایی مثل مستندهای طبیعت بود؛ همان‌قدر بکر و زیبا. طبیعت آرژانتین بی‌نظیر است و بدون شک محو مناظر خواهید شد. راستی اضافه کنم که جوایز گلدن گلوب را درو کرد؛ بهترین بازیگر نقش اصلی، بهترین فیلم درام، بهترین کارگردانی... خوش درخشید. 

۹۴/۱۰/۲۲ | ۱۱:۲۵
آدرینا