بایگانی بهمن ۱۳۹۲ :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

۱۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

یه وقتایی همه‌چی خوبه، به ظاهر. اما یه چیزی از درون تو رو آزار می‌ده، یه حس بد، یه حفره‌ی سیاه که هی داره عمیق‌تر می‌شه و دردناک‌تر. انگار یه گوشه از روحت زخم شده و تو بیخیال درد، باهاش زندگی کردی و حالا نوبت اون زخمه که بهت دهن‌کجی کنه. حس بدی دارم و می‌دونم گذراست اما حال خوب امروزمو داره خراب می‌کنه. خیلی وقته که روزای خوب زندگی، به شب نرسیده بد می‌شن. انگار رسم شده این تغییر رنگ دادن؛ این کبود شدن، زرد شدن، سرد شدن...

۹۲/۱۱/۳۰ | ۱۸:۵۲
آدرینا
بعضی روزها انسان فقط خسته است. نه تنهاست، نه غمگین و نه عاشق... فقط خسته است. "ایلهان برک"

۹۲/۱۱/۲۹ | ۱۹:۱۰
آدرینا
مثل سیگاری که خاکستر شده‌ست؛ باید تکانید دل را. این داغ، زیادی سنگین است.

۹۲/۱۱/۲۸ | ۱۲:۴۵
آدرینا
نمی‌توان سینه‌ای را شکافت و دید تا چه اندازه درد در انسان ته‌نشین شده است! باید ضربه را خورد؛ باید دور شد و رفت! زخم‌های امسال، اصابت دردهایی‌ست که دو سال پیش خورده‌ایم... "سید محمد مرکبیان - خیال خام"

۹۲/۱۱/۲۴ | ۱۶:۲۱
آدرینا
ته فنجون من می‌گه، باید همیشه تنها شم. شاید تقدیر من اینه، باید بی‌همسفر باشم. شدم درگیر بی‌خوابی، چشامو هم نمی‌ذارم. شاید این طالع نحسو، همیشه با خودم دارم... +فال - کسری شجاعی

۹۲/۱۱/۲۳ | ۱۶:۰۳
آدرینا
بی‌هوا، هوایی شدم. +ادامه‌ی مطلب: نمی‌دونم تو این چند سال زندگی، چند بار خواستم تغییر کنم و نشد. حسابش از دستم در رفته، دیگه یه جورایی شده جوک! خواستن توانستن است؟ من می‌گم نیست. مهم فقط خواستن نیست، مهم تلاش کردنه، حرکت کردن، جریان داشتن و راکد نبودن. من همیشه خواستم، و همیشه آگاهانه و عامدانه تلاش نکردم! فقط خواستم... این جمله که " اینبار دیگه فرق داره " از اساس غلطه، چون همین جمله یعنی سر خودتو شیره مالیدن، گول زدن. اتفاقا معنیش اینه که این بارم هیچ فرقی نداره و تو تکرار مکرر گذشته خواهی بود! خسته‌ام، بیشتر از اونچه که فکرشو می‌کردمم خسته‌ام. هنوزم می‌شه ادامه داد، می‌شه ساخت، ندید گرفت و پیش رفت اما یه روزی یه جایی وسط راه، این منِ خسته دیگه کم میاره و اون وقت، هیچ ادامه‌ای در کار نیست چون بریده، دیگه نمی‌کشه، نمی‌تونه. نمی‌خوام اون روز برسه پس یه جایی همین نزدیکیا باید وایسم و عقب‌گرد که نه، اما پشت سرمو دید بزنم که چی شد، الان چی کاره‌ام، قراره چی بشه... نتیجه‌ی این بازی که نمی‌دونم چندچنده رو باید بفهمم. اون وقت می‌شه دوباره راه رفت؛ راحت‌تر.. سبک‌تر.. محکم‌تر..

۹۲/۱۱/۲۲ | ۲۳:۵۰
آدرینا
به بلندای دوری‌ات از من، خاطره می‌بافم. این زمستان، عجیب سرد است، و دریغا، چه ناقابل بودم، تن‌پوش حضورت را...

۹۲/۱۱/۱۸ | ۲۱:۰۰
آدرینا
+قضاوت درباره‌ی خویشتن بسیار دشوارتر از قضاوت درباره‌ی دیگران است. اگر بتوانی درست در مورد خودت قضاوت کنی یک خردمند واقعی هستی.
+آدم وقتی می‌خواد حرفای جالب بزنه گاهی دروغ هم می‌بافه.

-آدما کجان؟ آدم توی صحرا یکم تنهاس...
-آدم پیش آدما هم تنهاس.

+آدما این حقیقت رو فراموش کردن. اما تو نباید فراموش کنی، تو واسه همیشه مسئول اون چیزی می‌شی که اهلیش کردی.

۹۲/۱۱/۱۸ | ۲۰:۴۴
آدرینا
تو از آسمان می‌نویسی و من، نگاهم به منظومه‌های نگاهت...

۹۲/۱۱/۱۶ | ۰۱:۱۶
آدرینا
به خیالم بود راه را یکبار پیمودن. من نشانی بر درخت نیاویختم، که بازگشتم را چاره کنم. گم می‌شوم، رفتن را بلد نیستم. +بعد نوشت: برگرد. به برگشتن، از فاصله دورم کن. "ایرج جنتی عطایی - خیال خام"

۹۲/۱۱/۱۴ | ۲۱:۲۸
آدرینا