نقل قول :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

۱۱۵ مطلب با موضوع «نقل قول» ثبت شده است

باید سکوتی تازه‌تر باشم، چیزی برای حرفْ بودن نیست. یک شهر واژه پشتِ در مُرده، میلی برای در گشودن نیست... این‌ها که گفتم از سکوت است و، حرف نگاهم روی کاغذ ریخت. در چشم‌هایم سوز می‌رفت و، از گونه‌ها قندیل می‌آویخت. چیزی نخواهم گفت باور کن، گاهی سکوت؛ آیینه‌ی داد است. روزی مرا خواهی شنید از دور، بغض ابتدای تُردِ فریاد است. دکلمه‌ی نانحس - علیرضا آذر

۹۵/۰۲/۲۰ | ۰۹:۱۲
آدرینا
تحول؛ یعنی تغییر تفکر و باورها، و توانایی نگریستن به همه چیز با چشمانی دیگر. می‌توان از گذشته‌ی خویش درس گرفت و به جلو قدم برداشت، یا این‌که اسیر گذشته‌ها شد و هم‌چنان درجا زد. هر لحظه‌ی زندگی، عرصه‌ی انتخاب است. برگرفته از کتاب راز سایه، دبی فورد

۹۵/۰۱/۳۱ | ۱۶:۵۰
آدرینا
سه باور سایه‌ی اصلی در همه‌ی انسان‌ها مشترک است. باورهایی از قبیل: من آدم خوبی نیستم. من ارزش ندارم. یک ایرادی در من وجود دارد. و ده‌ها باور سایه‌ی دیگر؛ هیچ‌کس مرا دوست ندارد. من یک شکست خورده‌ام. نمی‌توانم به هیچ‌کس اعتماد کنم و ...  
راز سایه می‌دانید که چیست؟ دریافتن این موضوع که ما همه چیز هستیم و هیچ چیز. وقتی سایه و نور را هم‌زمان درک کنیم، به انسان‌هایی کامل مبدل می‌شویم.  
قصه‌هایی که برای زندگی‌مان ساخته‌ایم، سایه‌هامان... تصویری که ما از خودمان داریم چیزی نیست جز تصویری محدود و کوچک از وجود واقعی‌مان. خودی که ما می‌شناسیم مانند تکه‌ای کوچک از یک کالیدوسکوپ بسیار بزرگ است که هزاران رنگ دارد. هر بار که این کالیدوسکوپ را به طرف دیگر بچرخانید، یک شکل کاملا جدید پدیدار می‌شود. اگر نقطه‌ی توجه‌تان را تغییر دهید مطمئنا چیزهای جدیدی می‌بینید که تا به‌حال هیچ‌وقت ندیده بودید. برگرفته از کتاب راز سایه - دبی فورد

۹۵/۰۱/۰۹ | ۱۹:۴۸
آدرینا
نقل قولی را در وبلاگ مهراوه شریفی‌نیا خواندم که بسیار دوست داشتنی بود. بگذارید با شما هم شریک باشمش... 
"ممکن است که من منکرِ چیزی باشم؛ ولی لزومی نمی‌بینم که آن را به لجن بکشم، یا حقِ اعتقاد به آن را از دیگران سلب کنم!" کالیگولا - نوشته‌ی آلبرکامو

۹۴/۱۲/۱۷ | ۱۴:۳۹
آدرینا
سوال کردم: راستی پدربزرگ چه‌کار می‌کند؟ 
"حالش عالی است. گویی انرژی و نیرویی تمام‌نشدنی در وجودش نهفته است، به‌زودی نودمین سال تولدش را جشن می‌گیرد. این‌که او چطور موفق به چنین کاری شده برایم جدا تبدیل به یک معما شده است."  
گفتم: خیلی ساده است، آدم‌هایی مثل او نه حافظه‌ی درست و حسابی دارند و نه وجدانی که باعث عذابشان شود.  
دانستن این‌که انسان‌ها زیر فشار و تحت تاثیر نوع جهان‌بینی‌شان دست به چه کارهایی خواهند زد، اصلا کار ساده‌دای نیست... 
این واقعیت که منتقدان خود قابل انتقاد هستند چیز بدی نیست، عیب آن است که آن‌ها به برنامه‌ی خود به دید انتقادی نگاه نمی‌کنند و خود را عاری از نقص و اشکال می‌بینند، و این خیلی ناخوشایند است. 
* هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آن‌ها را همان‌گونه که یک‌بار اتفاق افتاده‌اند، فقط تنها به‌خاطر آورد. "عقاید یک دلقک - هاینریش بُل"

۹۴/۱۲/۱۶ | ۱۳:۰۹
آدرینا
فصل دهم: زندگی ارزشمند
وقتی صحبت از تحقق آرزوها به میان می‌آید، باید مثل یک جنگجو عمل نمایید. کسانی به گنج آرزوهایشان دست می‌یابند که برای کارهایشان برنامه‌ریزی داشته باشند و پیمان خود را مکتوب کرده باشند، درست همچون یک آدم متعهد. با این کار به روشن‌بینی و زندگی حقیقی دست خواهند یافت.  
همه‌ی ما باید پرده از باورهایی که مانع دسترسی‌مان به آرزوها می‌شود برداریم. چه تصمیم داشته باشید به آرزوهایتان برسید و چه نه، باید از خود بپرسید چه چیزی شما را به جلو می‌راند و چه چیزی مانع رسیدن به آرزوهای قلبی‌تان می‌شود.  
تصمیم به تغییر زندگی، تصمیم بسیار جدی‌ای است. هیچ‌کس، آن بیرون نمی‌تواند باعث تغییرتان شود. این خودتان هستید که باید این کار را بکنید. این شما هستید که قدرت لازم، پاسخ کافی و توانایی تغییر زندگی را دارید. بله، شما و فقط شما. 
باید این را بدانید که برخی از خواسته‌های شما در ذهنتان ریشه دارند و نه در قلبتان. ذهنتان می‌خواهد شما را فریب بدهد که در داشته‌های قبلی‌تان چیزهای بهتر و جذاب‌تری وجود دارد. باید این خواسته‌های نفسانی و خودخواهانه را بشناسیم و آن‌ها را با خواسته‌های قلبی‌مان جایگزین نماییم. "نیمه تاریک وجود - دبی فورد"  پایان :)

۹۴/۱۲/۰۹ | ۱۲:۴۵
آدرینا
فصل نهم: بگذار گوهر وجودت به درخشش درآید.  
ترسناک‌ترین چیز برای انسان، حس ناتوانی نیست، بلکه قدرت بی‌کرانی است که در درون خویش دارد.  
تنها چیزی که مانع تکامل انسان می‌شود ترس اوست. ترس‌مان به ما چه می‌گوید؟ می‌گوید نمی‌توانیم رویاهایمان را محقق سازیم؛ نباید خود را به خطر اندازیم؛ نباید از ارزشمندترین گنجینه‌هایمان بهره ببریم؛ لازم نیست تمام گستره‌ی وجودمان را درک کنیم و زندگی در میان این طیف کافی است؛ و بهتر است بی‌حس و حال باشیم.  
به ما یاد داده‌اند که از قدرت و موفقیت‌مان هیچ‌وقت حرف نزنیم. اغلب ما فکر می‌کنیم برخی خصوصیات خوب را داریم و برخی دیگر را نداریم. اما انسان دارای تمام ویژگی‌هاست، چه آن‌ها که سبب شادی می‌شوند و چه آن‌ها که سبب ناراحتی و گریه می‌شوند. ما هم زیباییم و هم زشت. اکنون وقت آن است که تمام این ویژگی‌ها را به ظهور برسانیم، زیرا هنگامی که تمام ابعاد خویش را بپذیریم حقیقتا در حضور خداوند متعال خواهیم بود.  
بخشش، مهم‌ترین مرحله و اساسی‌ترین گام در مسیر خویشتن‌دوستی است. وقتی آنچه را که در دیگران آزارمان می‌دهد در خودمان بیابیم، می‌توانیم مسئولیت آنچه که بین ما و آن‌ها رخ می‌دهد بپذیریم.  
مهم‌ترین چیز این است که به خودتان احترام بگذارید و بگویید ارزشمندید. احترام گذاشتن به خودتان سبب می‌شود همین کار را با دیگران هم بکنید و افراد خوش‌فکر و موقعیت‌های مثبت را به سمت خویش جذب کنید. "نیمه تاریک وجود - دبی فورد"

۹۴/۱۲/۰۹ | ۱۱:۱۰
آدرینا
فصل هشتم: تفسیر دوباره‌ی خویشتن
گذشته‌ی انسان اگر التیام نیابد، آینده‌ی او را نیز به نابودی خواهد کشاند و تمامی عطایای بی‌مانند، تمامی خلاقیت و استعداد انسان را مدفون خواهد ساخت.  
همیشه آسان‌ترین راه این است که دیگران را مقصر شرایط کنونی زندگی‌مان بدانیم. وقتی ارتباط ما با خویشتن‌مان به زوال می‌رسد در حقیقت هویت خویش را از دست می‌دهیم و از آنجایی که دیگر اطمینانی به خویشتن نداریم، اعتمادمان به دیگران را نیز از دست خواهیم داد.  
تمام وقایع منفی زندگی انسان، شکل دیگری از نعمت هستند. برخی از ما تصور می‌کنیم اتفاقات ناگوار هیچ دلیل خوبی ندارند. اما در حقیقت، در درد و رنج انسان‌ها هدفی نهفته است و انسان را به درجات بالاتری از آگاهی می‌رساند.  
مسئولیت‌پذیری، کاری بسیار بزرگ است. تا زمانی که با چشم باز رو در روی گذشته‌تان قرار نگیرید، همیشه همان اتفاقات ناگوار برایتان تکرار می‌شوند. "نیمه تاریک وجود - دبی فورد"

۹۴/۱۲/۰۸ | ۱۶:۵۶
آدرینا
فصل هفتم: پذیرای نیمه‌ی تاریک خویش باشید.  
کشف موهبت‌هایی که در خصایص انسان نهفته است حتی منفورترین آن‌ها فرآیندی خلاق است که تنها به اشتیاق ژرف به شنیدن و یاد گرفتن، رهایی از قضاوت‌ها و باورهای نادرست و آمادگی برای رسیدن به حسی بهتر نیاز دارد.  
ندای صفات طردشده‌تان در صورت هم‌نوایی با خودآگاه‌تان سبب بازگشت شما به حالت تعادل و هم‌آهنگی با ریتم طبیعی‌تان می‌گردد. آن‌ها توانایی‌تان برای حل مشکلات زندگی را احیا نموده و در پدیدار ساختن هدف زندگی به شما یاری می‌دهند.  
اکنون خوب می‌دانم که هر انسانی آن‌قدر دانایی و شعور دارد که خود را بهبود ببخشد و به تمامیت خویش بازگردد. اما گاهی می‌توان کمی کمک از دیگران گرفت.  
باید با علاقه‌ی فراوان مقداری از وقتتان را به کشف جهان درون‌تان بگذرانید. وقتی به درون خویش فرو می‌روید و با کل وجود خویش ارتباط برقرار می‌سازید، متوجه می‌شوید که چه توانایی‌هایی برای هدایت زندگی‌تان به سوی حیات آرمانی خویش دارید. هیچ هدیه‌ای ارزشمندتر از این وجود ندارد.  
همه‌ی ما توانایی و ظرفیت خوشبختی و کمال را داریم. زمانی که با تمامیت خویش دوباره یکی شویم، تقریبا دیگر احساس تنهایی، انزوا یا واماندگی نخواهیم کرد. کافی است جهان درون خویش را کشف کنیم و عشق ورزیدن را بیاموزیم و به این جهان درونی مباهات کنیم و محترمش بداریم. "نیمه تاریک وجود - دبی فورد"

۹۴/۱۲/۰۷ | ۲۰:۵۲
آدرینا
فصل ششم: آن من هستم.  
به محض این‌که تمام ابعاد منکوب شده‌ی خود را کشف کردیم، می‌توانیم فرآیند کسب این خصایص را آغاز کنیم. منظور از کلمه‌ی کسب، تایید این مطلب است که این ویژگی‌ها به شما تعلق دارد. بدین ترتیب می‌توانید مسئولیت تمام آن‌چه که هستید، چه بخش‌هایی از وجودتان را که دوست می‌دارید و بخش‌هایی را که نمی‌پسندید، بپذیرید.  
اگر بُعدی از وجودمان را نپذیریم، آدم‌هایی که وارد زندگی‌مان می‌شوند دقیقا همان بُعد را به نمایش می‌گذارند. جهان دائما می‌خواهد به ما نشان دهد که واقعا که هستیم و چگونه به کمال برسیم.  
هرچه که از آن بهراسیم، بیشتر در زندگی‌مان نمود پیدا می‌کند.  
تحول نگرش به خودی خود، فقط در چند ثانیه رخ می‌دهد، زیرا یک تغییر در ادراک، یا یک تغییر در زاویه‌ی دیدمان است. ادراک ما همیشه با نحوه‌ی نگرش‌مان به خودمان رنگ می‌گیرد و همین‌طور با تصمیماتی که در مورد خوب و بد بودن، درستی یا نادرستی، علایق و نفرت‌هایمان می‌گیریم. اگر زاویه‌ی دیدتان را از من در این دنیایم به خود دنیایم تغییر دهید، می‌فهمید که کامل بودن یک اصل است، نه یک فریب. "نیمه تاریک وجود - دبی فورد"

پی‌نوشت: اگر تمرین‌های کاربردی کتاب را نمی‌نویسم یا مثال‌ها را ذکر نمی‌کنم -که در آن صورت درک بهتری از مطالب ایجاد خواهد شد- به این دلیل است که خودم را مجاز به بازنشر تمامی کتاب نمی‌دانم و بعلاوه قصدم فقط دادن نشانه‌هاست و ترغیب شما برای علاقه‌مند شدن به موضوع و مطالعه‌ی کل کتاب. :)

۹۴/۱۲/۰۷ | ۰۹:۲۰
آدرینا