بایگانی خرداد ۱۳۹۳ :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

عینکی شده‌ای :) دوستی می‌گفت: آدم‌های عینکی، خوب‌ترین‌هایند...! +یک جای کار می‌لنگد! می‌دانی؟ شاید همان جایی که می‌رسد به نام تو، به نام او. چه کسی بود که از یک قلمرو و دو فرمانده سخن می‌گفت؟!

۹۳/۰۳/۲۵ | ۱۱:۴۴
آدرینا
حرف‌هایم درِ گوشی نیست. من، "دوستت دارم" هایم را بلند خندیدم... +کاش یادت نمی‌رفت هرگز، سالن خاطره‌ها را :)

۹۳/۰۳/۲۵ | ۱۱:۳۵
آدرینا
ساختارشکنی چیز خوبی‌ست! این‌بار من چشم می‌گذارم، تو پیدا شو...

۹۳/۰۳/۲۵ | ۱۱:۳۱
آدرینا
پست 211 یادتون هست؟!! اَندر ادامه‌اش باید بگم قرار شده دوزتان هم یاری کنن، حبسشم با هم می‌کشیم. چرتکه انداختیم تا اینجا نفری 2 ماه کاسبیم، حالا تا بعد بینیم چقد می‌شه :دی :))

۹۳/۰۳/۲۴ | ۲۳:۳۶
آدرینا
* تو که خودت هیچی نخوندی، چه راهکاری به بقیه می‌دی؟! 
_ نخوندم ولی می‌دونم باید چجوری بخونم خب :) الان من منبع امید و روحیه‌ام، هرکی به در بسته می‌خوره زنگ می‌زنه یه فصل گِله و شکایت، منم اگه بخوام پَر به پَرشون بدم که...

۹۳/۰۳/۲۲ | ۱۲:۳۹
آدرینا
می‌گویند عمر من و تو، در محاسبات نجومی، در حد پلک زدن یک ستاره هم نیست! ... پس حساب لحظه‌هایی که به قرن می‌گذرند، کجاست؟! میانه‌ی شبی سیاه، پشت پنجره، رو به آسمان؟ یا آن دَمِ صبحی که نخوابیده، برمی‌خیزی؟ +قسمت اول متن برگرفته از نوشته‌ی عباس صفاری

۹۳/۰۳/۱۹ | ۲۲:۵۱
آدرینا
دویدم، پر از شوق دیدن! رسیدم؛ به روی خودم در گشودم؛ نبودم... "محمدرضا عبدالملکیان - خیال خام"

۹۳/۰۳/۱۹ | ۲۲:۳۰
آدرینا
از هر دست بدی از همون دستم می‌گیری، نه؟ اوکی. ولی از غریبه خوردن یا خودی، این یکی نیس.

۹۳/۰۳/۱۹ | ۲۲:۱۹
آدرینا
رأی دادگاه اگر مرا به حبس تو محکومم کرد؛ وکیلم را بگویید: من از موعد فرجام، گذشتم. +عنوان هم که مشخص است، عاریه‌ای‌ست  +ادامه‌ی مطلب: دلم می‌خواد توضیح بدم! وقتی چیزی برخلاف میل باطنی باشه و متوسل به یک اجبار بیرونی، نمی‌شه در موردش به راحتی نوشت و قضاوت کرد. دادگاه؛ جایی برای رسیدگی به یک "داد"خواسته، یه اعتراض، حتی یه فریاد. متهم یا شاکی، گاهی هردو ناخواسته درگیر این دادرسی می‌شن و حکم صادره خوشایند هیچ کدوم نباشه شاید، خواه تبرئه، خواه مجازات. تعیین خوشی یا ناخوشی سرنوشت یه آدم، از روی نتیجه‌ی این اجبار اجتناب‌ناپذیر حتی اگه فقط کلمه باشه روی کاغذ بدون یک هویت حقیقی، چندان عادلانه نیس.

۹۳/۰۳/۱۶ | ۱۳:۱۸
آدرینا
+ :)) خودتو بکشی راحت‌تر نیست...؟ بعدِ این همه جرم و جنایت که همش باید فرار کنی :دی
 _ نه خب واسه‌چی فرصت زندگی رو از خودم دریغ کنم وقتی دنیا بدون بعضیا قشنگ‌تره، خب اونا رو حذف می‌کنیم :) 
.
.
.
_ مامان 18چرخ چنده؟ :دی
* از روی کی باید رد شی باز :))

۹۳/۰۳/۰۶ | ۱۳:۱۱
آدرینا