بایگانی آذر ۱۳۹۳ :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

۲۶ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

دل‌تنگِ رفتن بودم، که آمدی... حواست هست که برای بودن، مرا امیدی؟

۹۳/۰۹/۰۴ | ۰۰:۲۰
آدرینا
اخیرن کشف کردم؛ که در لحظه‌ی واقعه، شدیدن بی‌تفاوتم. بی‌خیال. احساساتِ من، اندکی دیرخیزند. یک روزِ بعد مثلن، ناراحت می‌شوم...!

۹۳/۰۹/۰۳ | ۱۷:۴۳
آدرینا
دستِ خودت نیست؛ از یک جایی به بعد دوست داری هیچ نگاهی را به دل نگیری، طعم هیچ لبخندی برایت توت‌فرنگی نشود...! و تو، همان خودخواهِ سرسخت باشی...

۹۳/۰۹/۰۳ | ۱۷:۴۱
آدرینا
شاید که اسفند، درست خاطرم نیست! حرف‌هایت دم کرده بودند، سطرهایت شرجی... برایت نوشتم و ایستادم تا بخوانی؛ راستش مدام سَرَک می‌کشیدم تا ببینم کدام کلمه را ذوق کرده‌ای، و روی کدام خط، خط می‌کشی و درست‌ترش را با مدادرنگیِ نارنجی‌ات برایم می‌نویسی. یک روز هم برایت از نارنجیِ جیغ، شعری نوشتم، خاطرت هست؟! تو می‌گفتی و من لبریزِ واژه می‌شدم. تو امر می‌کردی و من دلانه می‌سرودم. حالا خیلی وقت است که دیگر هیچ‌چیز سر جایش نیست. فکر می‌کنی همین که یک روز بیایی و تذکر بدهی دخترک گوشه‌ی صفحه، سایه‌اش افتاده روی سطرها و خواندنشان را سخت می‌کند کافی‌ست؟! نه. برای من بس نمی‌شود این حرف‌ها، بس نمی‌شود. اینجا هنوز هم عطر واژه‌های خیست را به یادگار دارد. حالا هرقدر هم که می‌خواهد پوست بی‌اندازد، دل‌گفته باشد یا که حرف‌هایی سرآمده، به گل‌های صورتی بَزَک شود و زمینه‌ای سیاه، یا که سرد باشد و خاکستری. تبارِ من از تنهایی را، تو یاد دادی‌ام بانو. کجایی که جای خالیت را هیچ تا صبح‌نشینی‌ای تسکین نمی‌دهد... +او که باید، خود می‌داند :)

۹۳/۰۹/۰۳ | ۰۱:۲۹
آدرینا
سفرهای تنهایی همیشه بهترند. کنار یک غریبه می‌نشینی قهوه‌ات را می‌خوری. سرت را به پشتی صندلی تکیه می‌دهی تا وقت بگذرد. به مقصد که رسیدی، کیف و بارانی‌ات را برمی‌داری. به غریبه‌ی کنارت سری تکان می‌دهی و می‌روی. همین که زخم آخرین آغوش را به تن نمی‌کشی، همین که از درد خداحافظی به خود نمی‌پیچی، همین که تلخی یک بغض را با خودت از شهری به شهری نمی‌بری، همین یعنی سفرت سلامت... "نیکی فیروزکوهی - خیال خام"

۹۳/۰۹/۰۲ | ۰۲:۴۷
آدرینا
مرا به یاد خواهی آورد؟! غریبه‌ای که آشنا، نگاهت می‌کرد...

۹۳/۰۹/۰۱ | ۰۱:۴۶
آدرینا