سطر آخر :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

سطر آخر

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۱، ۰۹:۰۸ ب.ظ
غصه‌هایم را خورده‌ام. چشم‌هایم تا سوی آخر، باریده‌اند. کم‌فروشی نکردند در غربتِ نبودنت. دیگر بس است. می‌خواهم قد علم کنم، از زیر اندوهی که آوار شده‌ست بر من. قلم در دستم و کاغذِ روی میز همچنان سفید... اشکِ چشم و اندوهِ دل هم، اگر نباشد که چیزی کم است مرا. می‎خواهم تو را با سکوت بسُرایم. می‌خواهم تندیسِ نبودنت را از کاغذهای مچاله‌ام بتراشم. بزرگ شده‌ام من، دنیای بعد از تو یک شبه پیرم کرد. آنقدر بزرگ شده‎ام که از تیغ و طنابِ دار مایه نگذارم. می‌خواهم ایستاده، با چشمانی باز تمامت کنم. ببین! این منم، همانی که ساختی‌اش. آفرینش این همه بغض و نفرت، ستایش دارد! ببین مرا، ایستاده، با چشمانی باز...

۹۱/۰۸/۰۱
آدرینا