خزان‌زده :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

خزان‌زده

دوشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۱، ۰۸:۳۴ ب.ظ
پاییز که باشد، دلت می‌گیرد. نگاهت را از دست‌های گره‌خورده می‌دزدی، از کنارِ خنده‌های دلبرانه تندتر رد می‌شوی. گذرت که به کافه رسید، چشمانت که نگاه‌های خیره‌ی دو عاشق را دید، راه را دُور می‌زنی. نکند دلت هوایی شود، نکند این دل، دلش بخواهد. به سایه می‌روی، کنج هر دیوار مأمنت می‌شود. پاییز همین‌جورش هم سخت است، وای به حال روز بارانی‌اش... باید دستِ دلت را بگیری و بنشانی گوشه‌ای و توجیحش کنی: همیشه همه‌ی خواستنی‌ها نصیبش نمی‌شود. باید نصیحتش کنی، دست به سوی دلی که سهمِ او نیست دراز نکند. برای دلت باید معلمِ اخلاق شوی، بغض نکردن یادش دهی، حسرت نخوردن هم. آنگاه می‌شود به کوچه و خیابان زد، حتی اگر باران باشد و "او" نباشد. امتحانش را که پس داد، اگر فرونریخت و نلرزید و تمنایش تو را به عجز نیاورد، معلوم می‌شود معلمی را خوب بلدی. شاید نمره‌ی درسِ لبخندت هم، بیست شود...

۹۱/۰۸/۱۵
آدرینا