اجتماعِ شبانه :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

اجتماعِ شبانه

پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۸:۲۸ ب.ظ
خیره به آسمانم امشب. منم و ستاره‌ای و چشمکی، منم و شهابی که شاید گذرش به این حوالی رسد، منم و دلی که سخت می‌تپد برای دلی. امشب، من هستم و سکوتِ همراهم و لبخندِ بر لب. جَمع‌مان جمع است و همه‌چیز برای یک تا صبح‌نشینیِ دلانه فراهم. می‌خواهم تا غروبِ عشق، با تمام مدادرنگی‌ها، واژه‌های خیسم را قلم بزنم. می‌خواهم زیباترین‌های رنگین را به اردیبهشتِ این کافه‌ی تلخ دعوت کنم. امشب مرا تنها مگذار که صدای سکوتم، سمفونیِ ناگفته‌های این دلِ بی‌تاب است. در این شبِ پُرستاره‌ی مسکوت، زمزمه‎ی آن پسرِ تنها که با همان احساسِ پسرانه‌اش می‌گفت "هوای بی‌کسی‌هایم پُر از تردیدِ فرداهاست" را به یاد دارم. هرچند که من، او ندارم. و نوشتن بدونِ تو, به‌سانِ تیرهای بی‌هدفی‌ست که فقط گاهی بی‌صداییِ این سکوت‌گاه را نشانه می‌رود... اما از قدیم هم گفته‌اند، دل‌گفته‌ها بر دل نشیند، متن جالبی‌ست! پس، تو اگر هم‌حسِ این واژه‌هایی، اشک‌هایت را مثل من بی‌صدا ببار. گرچه طرفِ ما شب نیست، انگار دلم خوابیده... هیس! آهسته ببار.  پ.ن: تقدیم به همه‌ی دوستانی که ذکر خیرشان بود.

۹۱/۰۹/۲۳
آدرینا