تعبیر شو! :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

تعبیر شو!

چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۱، ۰۹:۱۷ ب.ظ
رویای صادقه می‌شود خواب‎هایم، وقتی که آن خنده‌ی نادرت را تحویل می‌دهی. پریشانی‌ام دود می‌شود در پسِ نگاهِ گرمِ تو... شعله می‌کشی در من، ای خوبِ دوست‌داشتنی. دست‌های نوازشت که به گیسوانِ من رسد، دیگر آخرِ خوش‌بختی‌ست. خواب نمی‌بینم، زندگی می‎کنم تمامِ این حضورِ رویاوار را... سرد شد! پلک‌هایم انگار جدل دارند بر سرِ خواب و بیداری. اتاق تاریک است، گوشه‌ی پنجره باز، و من هراسانِ چشم‌هایی که نگاه از من گرفتند. آه لعنتی، خواب دیدم انگار، اما نه. این قلبِ کوبنده، این تنِ تب‎دار، اَدِله‌ی من بر بودنِ توست. کجا مانده‌ای جانی من؟ اینجا به وسعتِ شب، تاریک است و چشم‎های من، هنوز هم که هنوزه، ترسان از ظلمت. بر من نمی‎تابی رویای شبانه؟

۹۱/۱۱/۲۵
آدرینا