او دخترم بود... :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

او دخترم بود...

سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۲۷ ق.ظ
تنش گرم بود و صدای نفس‌های خوشش را می‌شنیدم، خوابیده بود و من در آغوش داشتمش؛ دختربچه‌ای آرام و شیرین با چشم‌هایی به رنگ عسل که بارها صدایش زدم اما، خاطرم نیست نامش. رُوآن یا شاید رایا... *روآن: زیباییِ خیره‌کننده - *رایا: کسی که خداوند به او متوجه است.  سه‌شنبه‌های دوست داشتنی‌ام :) 

۹۴/۱۰/۱۵
آدرینا