نقطه، سر خط... :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

نقطه، سر خط...

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۲۵ ق.ظ
فراموش نه، گذشته را نمی‌شود از یاد برد. مثل انباری‌ای پر از عنکبوت و اثاثیه‌ی در هم، فقط اضطراب باز شدن درب و روبرو شدن با حجم عظیمی از به هم ریختگی‌ها می‌ماند روی دوش آدم و مدام فرار و فرار و فرار... گذشته را باید یک‌بار برای همیشه نشاند روی میز، بغل کرد و بویید و بوسید. یک‌بار برای همیشه باید با خودِ تاریکِ بدِ دوست‌نداشتنی‌مان روبرو شویم و نتیجه‌ی انتخاب‌هایمان را بپذیریم. که کودک طردشده از دامان مادر، مدام شیطنت می‌کند و فریاد می‌زند تا دیده شود و به چشم آید و به آغوش کشیده شود. گمان می‌کنم همین قدر بی‌اعتنایی به خود کافی‌ست. همین قدر لجبازی برای دوست نداشتن خود، همین قدر رد شدن و نگاه نکردن به عواقب کودک دور افتاده از مهر... 
امسال را می‌خواهم با تکیه بر خودم آغاز کنم. با باز کردن درب آن انباری متروک و دیدن هرآنچه از آن بیزار بودم. دیگر قایم کردنی در کار نیست. چه اتاق باشد، چه صندوقچه‌ی روح و چه آدم‌هایی که در بند ذهن مانده‌اند برای فراموشی، باید به استقبالشان رفت و غبار از صورت‌هاشان زدود و آزادشان کرد.  
ترس، با فرار کردن نیرو می‌گیرد. یک‌بار جرأت کنیم و به سوی هراس‌هایمان گام برداریم. بشناسیم و رفیق شویم با ترس‌هامان تا بشناسند و رفیقمان شوند. قطعا بنیه و نیرویی که برای فرار کردن خرج می‌کردیم، بنیه و نیرویی که برای غلبه بر ما خرج می‌کردند، اگر متحد شود و از در صلح به جهانمان راه یابد، شگفت‌انگیز خواهد بود.

۹۴/۱۲/۲۵
آدرینا