مست خواب است، چه توقع دارم... :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

مست خواب است، چه توقع دارم...

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ
انتظار، توقع، چشم‌داشت، جبران کردن، ادای دین، حق را به‌جا آوردن... همه‌شان یکی‌ست، نه؟ حداقل ذاتشان مشابه است. این‌که از دیگران توقعی نداشته باشیم را سلاح دفاعی می‌دانم. انگار پیش از ضربه خوردن بخواهی خودت را هوشیار کنی و واکسینه شوی در برابرش. غرض این نیست که چشم بدوزی به دست آدم‌ها برای دست‌گیری، یا که به جبر بخواهی ادای دین کنند. حرف من با آدم‌هایی‌ست که بیش از این‌ها به هم وصلید و گره خورده‌اید به تار و پود هم. حرف من این است که اعتقاد و باورم شده از هر دست بدهی، از همان دست هم خواهی گرفت. و همین دادن و نگرفتن‌هاست که خش می‌اندازد به روح آدم. همین متوازن نبودن معادله است که کنش و واکنش را می‌برد زیر سوال. همین می‌شود که آدم‌ها را آیینه‌ی یکدیگر می‌کند، بازتابی از خودشان. و این انعکاس آن‌قدر قوت می‌گیرد و طول‌موجش بالا می‌زند که کم‌کم یادت می‌رود خودت بودن را. می‌شویم شبیه به هم؛ آدم‌های سردی که به نفعشان نیست خوبی کنند، خوب باشند. اصلا صفت نه، یادشان می‌رود خودِ قبل از واقعه‌یشان باشند. *عنوان؛ بیتی از شعر توقع زیادی، علی سیدصالحی

۹۵/۰۱/۲۷
آدرینا