مرا می‌شنوی؟ :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

مرا می‌شنوی؟

جمعه, ۹ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۱۵ ب.ظ
کاغذی پیشِ رو دارم و قلمی خشک‌شده، در دست. واژه‌هایم آب‌رفته و تکیده‌خاطر، دُورم را گرفته‌اند. هیاهو نمی‎کنند، هیچ تعجیلی برای نگاشته‌شدن نیست. به بی‌خیالی زده‌اند دل را، درست مثلِ کاتبِ سرگردانشان. آخرش که چه، این برگِ تا نخورده را باید سیاه کرد. تشویشت را گوشه‌ای بگذار ذهنِ من. کمی آرام‎تر، صبورتر. می‌خواهم بنویسم از دغدغه‌هایت، ازین فکرهای خواب‌رُبا که آفتِ قرارم شده‌اند. من؛ همین منِ چند وجبی، دنیای تاریکم را نورپاشی می‌کنم. توانِ من به قَدرِ پیش بردنِ دست‌هایم به آسمان است. حرف زدن را هم خوب بلدم، می‌ماند کمی خلوص، که اشک‎هایم به من می‎رسانند. تمام است... انگار همین خلوتِ دوستانه، آب می‌شود بر آتشِ جانم. خدایا... می‌دانی چقدر دوستت دارم...؟

۹۲/۰۱/۰۹
آدرینا