کُندشده تیزیِ روزگار... :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

کُندشده تیزیِ روزگار...

دوشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۲۵ ب.ظ
زخم‌هایم دهان گشاده‌اند برای بلعیدن. زندگی هرقدر هم چرک و نازیبا، من زیستن‌های عاشقانه‌ام را دوست دارم. خوشی‌های یک روزه، خنده‌های آنی، رفاقت‌های دلانه... میانِ این همه چراغِ خاموش، میانِ این وهمِ تاریک، هنوز کورسوی امیدی برای چنگ‌زدن هست. "من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم" دستی باید مرا ازین چاهِ زهرآلود بالا کشد. روشن‌ضمیر شوم، شاید، طنابِ رهایی‌ام به چاه افتد...  پ.ن: سطر داخل گیومه عنوان یکی از مجموعه‌های استاد بهمنی است.

۹۲/۰۳/۰۶
آدرینا