زمانِ سرخ و سفیدی برگ‌ها، کنار نهر، زیر سایه‌ی صنوبر :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی
باورش سخت است که از وَرای پنجره‌ی مه‌آلوده از باران، لبخند می‌زنی. که روزهای آفتابی قد می‌کشی تا سایه‌ات خنکای من باشد. سخت می‌شود باورِ حرف‌ها... حرف‌هایی که تو را بی‌احساس می‌نامند، حرف‌هایی که مرا رویازده می‌خوانند، حرف‌هایی که همه‌اش تو را نشانه می‌روند و هیچ محکمه‌ای مرا گوشِ شنیدن نیست. دیده‌ام با پرنده‌ها دوستی می‌کنی، حرف می‌زنی, بازی می‌کنی. آنقدر عاشقت شده‌اند که برای نوازش‌هایت جدل می‌کنند و تو، همیشه صبورِ دوست داشتنی، برای همه‌ی آن دل‌های کوچک، وقت داری. سخت است اما باورت دارم. قلبِ آدم که صدایش دروغی نیست. مهربانی... باد بوزد، باران ببارد یا آفتابی‌روزِ خوشایندت باشد، همیشه هستی و بر سرِ قول‌ها می‌مانی. دل تنگِ دست‌هایت شده‌ام و نگاهت، که یادم می‌آرد یک خوبِ تمام‌عیار سهمِ من است. هوای خاطرات را دارم و عکس هامان. قرارِ پاییز هم جای خود، نغمه‌ی هزار رنگ را برایت می‌خوانم.

۹۲/۰۶/۰۴
آدرینا