بایگانی دی ۱۳۹۴ :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

۴۰ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

خوشبختی و سرزندگی موج می‌زند! غرق نشویم یک‌هویی...؟! 

۹۴/۱۰/۱۸ | ۱۵:۴۰
آدرینا
سابقه داشته فیلمی را به‌خاطر لوکیشن‌هایش ببینید؟! یا مثلا تعریفی که رنگ‌بندی فضاهایش دارد؟ یا خیلی مهم‌تر از این‌ها؛ درگیری حسی و عاطفی بین شخصیت اصلی با نقشی در فیلم که باید بازی کُندش، یعنی فیلمی که در آن فیلم بازی می‌کنند و یک‌ تودرتوی دو‌شخصیتی بین کاراکتر اصلی و نقش تئاتری‌اش اتفاق می‌افتد...  
مجموعه‌ی تمام این خوشایندگونه‌ها می‌شود Clouds of Sils Maria
داستان فیلم درباره‌ی بازیگر مطرحی‌ست که در 18 سالگی نقشی را در تئاتر بازی کرده است؛ نقشی که در آن دختری جسور و بی‌پروا و قوی بوده است. حالا در آستانه‌ی 40 سالگی بازی در همان نمایش به او پیشنهاد شده است با این تفاوت که باید نقش مقابل آن دختر جوان؛ یعنی زنی شکننده و ضعیف و مظلوم را بازی کند که نهایتا خودکشی می‌کند، و این در حالی‌ست که زندگی شخصی این بازیگر نیز دست‌خوش بحران‌ شده و ترس او از تاثیرات منفی‌ست که ممکن است از کاراکتر نمایشنامه‌اش بگیرد.  

۹۴/۱۰/۱۸ | ۱۰:۳۳
آدرینا
گروه هفت - اولین عشق

چه‌جوری پای منو به قصه‌ی خودت کشوندی
چه‌جوری اسیر این حادثه‌ی تازه شدم
من به فکر رد شدن از همه‌ دنیا بودمو
به خودم اومدمو دیدم گرفتار توام
آخرش راهی نموندو من به عشق تعظیم کردم
ساعت زندگیمو با قلب تو تنظیم کردم
آخرش راهی نموند، زورم به چشمات نرسید
شک نکن که با تو این دیوونه از قفس پرید
چه‌جوری..  
نگاهی ساده تبدیل شد به این عشق
شدی تو اولین و آخرین عشق
نذاشتی جلو چشمات برم از دست
 چقد چشمای تو تعیین کننده‌ست (2) 
تو یه حرف تازه‌ای تو دنیام
با تو فهمیدم چیه دلتنگی
من تا حالا گریه نکرده بودم، پای دلتنگیِ هیچ آهنگی
وقتی دور می‌شی ازم می‌میرم 
من نفسم جامی‌مونه تو سینه‌ام
اونقدر اوج می‌گیره احساسم که
همه‌ی دنیا رو بد می‌بینم
چه‌جوری.. 
نگاهی ساده تبدیل شد به این عشق
شدی تو اولین و آخرین عشق
نذاشتی جلو چشمات برم از دست
چقد چشمای تو تعیین کننده‌ست (2) 

۹۴/۱۰/۱۶ | ۲۲:۵۶
آدرینا
جرأت کنید راست و حقیقی باشید. جرأت کنید زشت باشید. اگر چیزی را دوست دارید، رُک و راست بگویید. خود را همانی که واقعا هستید نشان دهید. این بَزَک تهوع‌آور دورویی و دوپهلویی را از چهره‌ی روح خود بزدایید. با آب فراوان بشوییدش... "ژان کریستف - رومن رولان - ترجمه‌ی م.ا.به‌آذین - انتشارات نیل" 

۹۴/۱۰/۱۶ | ۱۹:۳۷
آدرینا
The Man from U.N.C.L.E فیلمی‌ست که در اوج جنگ سرد روایت می‌شود. زمانی که یک سازمان جنایی مرموز در نظر دارد تا با استفاده از سلاح هسته‌ای و فناوری آن، توازن قدرت میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را برهم زند. در این بین، عامل سیا ناپلئون سولو و عامل ک.گ.ب ایلیا کوریاکین، مجبور به کنار گذاشتن خصومت‌ها و همکاری با هم برای مقابله با جنایات‌کاران می‌شوند و در نهایت این دو نفر باید با کمک دختر یک دانشمند آلمانی گم‌شده، از یک فاجعه‌ی جهانی جلوگیری کنند.

۹۴/۱۰/۱۵ | ۱۶:۰۲
آدرینا
تنش گرم بود و صدای نفس‌های خوشش را می‌شنیدم، خوابیده بود و من در آغوش داشتمش؛ دختربچه‌ای آرام و شیرین با چشم‌هایی به رنگ عسل که بارها صدایش زدم اما، خاطرم نیست نامش. رُوآن یا شاید رایا... *روآن: زیباییِ خیره‌کننده - *رایا: کسی که خداوند به او متوجه است.  سه‌شنبه‌های دوست داشتنی‌ام :) 

۹۴/۱۰/۱۵ | ۱۱:۲۷
آدرینا
نمی‌دانم چقدر گذشته، شاید نزدیک به دو ماه...  
من آدمِ در لحظه واکنش نشان دادن نیستم، مگر کارد به استخوانم رسیده باشد. آن روز گفتم باشد همه چیز روبه‌راه است، تا بعد. اما می‌دانستم بعدی در کار نخواهد بود، فاصله‌ام را حفظ کردم و او هم قضیه را گرفت و کنار کشید. حالا از پس روزهایی که گذشته دیگر دلم را صاف کرده‌ام با او، جنگی نداریم که.. اما تمام لبخندها و آرزوهای خوبم را از همین راه دور بدرقه‌اش می‌کنم، این دوری و دوستی چیز خوبی‌ست. می‌ماند یک توضیح که شاید به هم بدهکاریم، و این یعنی سلامی دوباره در راه است.  

۹۴/۱۰/۱۵ | ۱۰:۵۵
آدرینا
فیلیپ پِتیت جوان فرانسوی‌ای است که از هشت سالگی شیفته‌ی بندبازی شده و کاملا خودآموز، به این حرفه روی آورده‌ست. او عاشق راه رفتن روی طناب است و زیبایی‌ای فراتر از این در زندگی نمی‌بیند. برج‌های دوقلوی نیویورک رویای جدید اوست، چیزی که فیلیپ آن را انقلابی در هنر می‌نامد؛ راه رفتن روی طنابی که معادل 110 طبقه از زمین فاصله دارد... The Walk فیلمی‌ست که بر اساس واقعیت ساخته شده و داستان جوانی را روایت می‌کند که در پی تحقق رویاهای بلندپروازانه‌اش می‌باشد.   

۹۴/۱۰/۱۴ | ۱۷:۲۸
آدرینا
بهتر از این نمی‌شود...! این‌که یک نفر سلیقه‌ و معیارهای انتخاب‌تان را بلد شده، انتظارتان را کوتاه کند و دقیقا چیزی که می‌خواستید را تحویل‌تان دهد. حس خوبی‌ست، خیلی خوب ^_^  یک تشکر طلبش :) 

۹۴/۱۰/۱۴ | ۱۷:۱۲
آدرینا
چندبار پیش آمده که فیلمی را معرفی کرده‌ام اما همین که گفتم کمدی‌ست طرف جا زد! نمی‌دانم شاید دلیل این پس‌رفتن و امتناع، برداشتی‌ست که از ژانر کمدی دارند و قیاسی که توی ذهنشان با سینمای خودمان صورت می‌گیرد؛ که اگر این‌طور باشد کاملا محق‌اند. تقریبا برای همه‌مان مسجل شده فیلم‌های کمدی ما ترکیبی از فلان بازیگران است و داستان هم حول لودگی و دست‌و‌پا چلفتی بودن یک عده می‌گردد. تعریف هالیوود اما از کمدی، حکایتی جداست. بهترین بازیگران‌شان را انتخاب می‌کنند و داستانی جالب و پُرکشش برایش می‌نویسند... 
این‌ها را گفتم که برسم به Spy فیلمی که امسال حداقل سه عنوان نامزدی دارد و واقعا هم کمدی شیرینی از آب درآمده‌ست. داستان در خصوص یک بمب اتمی و تلاش ماموران سازمان سیا برای کشف و خنثی کردن آن است. در ماموریت مهمی که پیش‌ روی این سازمان قرار دارد فردی داوطلب می‌شود که خیلی‌ها مخالف عملکرد مناسب وی هستند اما با درخواست او موافقت شده و ماجراهای جالب فیلم شکل می‌گیرد. 
چندبار پیش آمده که فیلمی را معرفی کرده‌ام اما همین که گفتم کمدی‌ست طرف جا زد! نمی‌دانم شاید دلیل این پس‌رفتن و امتناع، برداشتی‌ست که از ژانر کمدی دارند و قیاسی که توی ذهنشان با سینمای خودمان صورت می‌گیرد؛ که اگر این‌طور باشد کاملا محق‌اند. تقریبا برای همه‌مان مسجل شده فیلم‌های کمدی ما ترکیبی از فلان بازیگران است و داستان هم حول لودگی و دست‌و‌پا چلفتی بودن یک عده می‌گردد. تعریف هالیوود اما از کمدی، حکایتی جداست. بهترین بازیگران‌شان را انتخاب می‌کنند و داستانی جالب و پُرکشش برایش می‌نویسند... 
این‌ها را گفتم که برسم به Spy فیلمی که امسال حداقل سه عنوان نامزدی دارد و واقعا هم کمدی شیرینی از آب درآمده‌ست. داستان در خصوص یک بمب اتمی و تلاش ماموران سازمان سیا برای کشف و خنثی کردن آن است. در ماموریت مهمی که پیش‌ روی این سازمان قرار دارد فردی داوطلب می‌شود که خیلی‌ها مخالف عملکرد مناسب وی هستند اما با درخواست او موافقت شده و ماجراهای جالب فیلم شکل می‌گیرد. 

۹۴/۱۰/۱۳ | ۱۰:۱۶
آدرینا