بایگانی فروردين ۱۳۹۵ :: آرشیو

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

آرشیو

دل‌گفته‌های تنهایی | حرف‌هایی که از دل، سر می‌روند

شاعر؛ حسود هم که باشد، حریص نیست. نَمِ شعری، قانعش می‌کند. [محمدعلی بهمنی]

طبقه بندی موضوعی

۱۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

مشترک گرامی برنده ساعت رولکس + دستبند هوشمند، گوشی سامسونگ و اپل شده‌اید، لطفا نام و آدرس خود را پیامک و 59000 تومان را به پستچی بپردازید. پاسخ من: شـــات آپ

۹۵/۰۱/۱۶ | ۰۹:۱۱
آدرینا
سین می‌خواهد گرایشش را تغییر دهد. علاقه‌اش به طراحی داخلی جرقه خورده و به تکاپو افتاده برای شور و مشورت با اساتید. پیشنهاد کردم تا آخر این هفته به خودش وقت دهد و ته‌وتوی کار را در بیاورد و بعد یک‌دل بنشیند پای درس. پرسید: تو چی؟ داخلی نمی‌خوانی؟ گفتم نه. من انتخابم را پیش‌تر کرده‌ام، همان وقتی که قید طراحی داخلی و یک‌سال چشم‌انتظاری را زدم و نرفتم ساری و شدم دانشجوی معماری. امروز وقتی معماری جهان می‌خواندم تمام حواسم به حرف‌های سین بود. به اشتیاقش در کشف علاقه‌اش، به این‌که نکند منم دل‌سرد شوم و هوای تغییر به سرم زند...  
حالا که دارم این‌ها را می‌نویسم یادم افتاد چهار سال پیش با خودم گفتم اگر علاقه‌ام به طراحی داخلی مانا بود، کنار درس‌های دانشگاه می‌روم و دوره‌هایش را می‌گذرانم و با هم پیش می‌برمشان. و حالا بعد از چهار سال یادم افتاده این قرار!  
همه‌ی این‌ها به انضمام فرار از پرسپکتیو داخلی زدن و بی‌حوصلگی برای ریز شدن در جزئیات، یعنی که راهم را درست آمده‌ام. سین راست می‌گوید؛ من مقاومت مصالح و ساختمان و ایستایی را عذاب نکشیدم، با شوق نوشتم جزوه‌ها را.

۹۵/۰۱/۱۵ | ۱۹:۴۹
آدرینا
برای یک شروع جدید، برای روبرو شدن با هرآن‌چه سخت و ناممکن می‌پندارمش. آماده‌ام برای تحقق بخشیدن به خواسته‌ها و دلانه‌هایم. قطعا این یک سال را بارها خواهم ترسید و مکرر دلم هوای پا پس‌کشیدن خواهد نمود...  
دلم! روح محصور میان بهانه‌هایم! نترس. بگذار با هم ورای تمام این مرزهای هراس را قدم زنیم و نفس برآریم از دمِ موفقیت و پیروزی و خستگی‌های خوشایندِ تلاش. تلاش برای آرزوهایی که نه دوراند و نه آن‌چنان نزدیک. فاصله‌شان به قدر کفایت است و دست‌یافتنی، اگر که دست دراز کنیم برای داشتن‌شان.  آماده‌ام.

۹۵/۰۱/۱۱ | ۱۹:۰۳
آدرینا
سه باور سایه‌ی اصلی در همه‌ی انسان‌ها مشترک است. باورهایی از قبیل: من آدم خوبی نیستم. من ارزش ندارم. یک ایرادی در من وجود دارد. و ده‌ها باور سایه‌ی دیگر؛ هیچ‌کس مرا دوست ندارد. من یک شکست خورده‌ام. نمی‌توانم به هیچ‌کس اعتماد کنم و ...  
راز سایه می‌دانید که چیست؟ دریافتن این موضوع که ما همه چیز هستیم و هیچ چیز. وقتی سایه و نور را هم‌زمان درک کنیم، به انسان‌هایی کامل مبدل می‌شویم.  
قصه‌هایی که برای زندگی‌مان ساخته‌ایم، سایه‌هامان... تصویری که ما از خودمان داریم چیزی نیست جز تصویری محدود و کوچک از وجود واقعی‌مان. خودی که ما می‌شناسیم مانند تکه‌ای کوچک از یک کالیدوسکوپ بسیار بزرگ است که هزاران رنگ دارد. هر بار که این کالیدوسکوپ را به طرف دیگر بچرخانید، یک شکل کاملا جدید پدیدار می‌شود. اگر نقطه‌ی توجه‌تان را تغییر دهید مطمئنا چیزهای جدیدی می‌بینید که تا به‌حال هیچ‌وقت ندیده بودید. برگرفته از کتاب راز سایه - دبی فورد

۹۵/۰۱/۰۹ | ۱۹:۴۸
آدرینا
با دخترخاله‌ام که 12-13 سالی از من کوچکتر است کنار آمده بودم تا روز پنجم که مهمان‌های جدیدی به جمع‌مان پیوستند و حسادت‌ها و خودخواهی‌های او در قبال پسربچه‌ای 5 ساله نمایان شد. آن وقت بود که دیگر کنار آمدن با دخترک برایم سخت شد و قلبم از دوست‌داشتنش سرباز می‌زد.  
راستی حسادت‌ها و خودخواهی‌های من تابه‌حال چند نفر را از دوست‌داشتنم باز داشته؟ نکند تمام تلاش نافرجام این چند ساله برای همراه شدن با الف و میم هم نتیجه‌ی همین حسادت و خودخواهی باشد؟ نکند...

۹۵/۰۱/۰۸ | ۱۴:۵۸
آدرینا
راز سایه - دبی فورد - مترجم: نغمه رحمانی
اگر بخواهید!  
دبی فورد در این کتاب راز تغییر زندگی را به شما نشان می‌دهد. در سایه‌ی شخصیت هر انسانی عظمتی نهفته است. خیلی از ویژگی‌های شخصیتی که ما آن را از خود طرد می‌کنیم یا انکارشان می‌کنیم، موهبتی هستند که خداوند درون ما قرار داده است. کافی است تا زوایای وجودی خود را بشناسیم و از آن برای تغییر زندگی استفاده کنیم. دبی فورد سایه‌های وجودی شما را روشن می‌کند و راه استفاده از آن‌ها را برای زندگی بهتر به شما نشان می‌دهد.

۹۵/۰۱/۰۷ | ۱۸:۰۷
آدرینا
آرزو دارم که سال خوبی را برای خود بسازید. نیرومند و با تدبیر آغازش کنید. محکم و استوار و پیوسته گام بردارید و موفقیت‌ها را فتح نمایید. سالی را رقم بزنید پر از قهقهه‌های از ته‌دل، لبخندها و نگاه‌های گرم تمام‌نشدنی. سلامتی و سعادتتان روزافزون و 365 روزتان به طراوت بهاران باد. 
سال نو مبارک

+ هر سال موقع سال‌تحویل حس خوبی داشتم، حسی که انرژی‌بخش بود و امیدوارانه که سال خوبی در پیش رو خواهم داشت. امسال حس خوبم مضاعف بوده و هست و تفاوت بزرگش در این است که پیش‌تر هم گفته‌ام امسال را می‌خواهم با تکیه بر خودم آغاز کنم. سفر غیرمنتظره‌ای پیش آمد و برخلاف مخالفت‌های همیشگی‌ام با میل و رغبت راهی شدم. و چقدر خوشایند بود و دلچسب. وسعت سرسبزی زمین و طبیعتِ بهاران را به فال نیک روزهایم می‌گیرم و خوش‌بین‌تر از قبل به 95 نگاه می‌کنم که از همان آغازش زیبایی را نشانم داده‌ست. 
++ 4اُم تولدم بود. بعد از چند روز ابری و بارانی و سرد شمال، 4اُم اولین روز آفتابی سال بود. کنار دریای خزر با خودم قول و قرارهایی گذاشتم و آب را واسطه کردم که مرا سال‌های بعد فرابخواند تا بگویم از آنچه شدها و آنچه کردهای 95اَم. با تمام بدخلقی و غمی که روزهای تولدم بر من چیره می‌شود، دوست‌داشتم زادروزم را. روزی که همیشه برای من مصادف تصمیم و عزم و جزم‌های بسیاری‌ست.

۹۵/۰۱/۰۷ | ۰۹:۰۶
آدرینا